كوي (موسيقي)، يير (آواز)، قوشوق (شعر)، باغدا (تصنيف)، هاي (آهنگ)....
مئهران باهارلي
http://ses-yir-kuy-biyi.blogspot.com/
چند كلمه تركي در باره موسيقي و فرهنگ موسيقيائي
كوي (موسيقي)، يير (آواز)، قوشوق (شعر)، باغدا (تصنيف)، هاي (آهنگ)، بييي (رقص)
مئهران باهارلي
٢٠٠٨
سؤزوموز
در زبان توركي در گذشته و امروز براي ناميدن موسيقي سه كلمه "كويKüy "، "موسيقيMusiqi " و "موزيكMüzik " بكار رفته است. هر كدام از اين كلمات مرحله و دوره اي تقريبا يك هزار ساله از تاريخ پيدايش، رشد، تغيير، تحول و تكامل موسيقي توركي را نمايندگي مي كند. "كويKüy " بيشتر به موسيقي مودال، "موسيقيMusiqi " به موسيقي مقامي و "موزيكMüzik " به موسيقي تونال دلالت دارد. همچنين "كويKüy " نماد پيوستگي و وابستگي به فرهنگ باستان و ملي توركي، "موسيقيMusiqi " نماد تاريخ اسلامي و گذشته آسيائي و "موزيكMüzik " نماد رويكرد ملت ترك به غرب و مدرنيته مي باشد.
از شواهد بسيار مهم تمدن و مدنيت توركي، فرهنگ موسيقيائي اين ملت است. درهم بودن معاني كلماتي مانند كوي، يير و قوشماق در توركي قديم، نشان از ارتباط نزديك شعر و موسيقي و آواز در فرهنگ توركي است. به واقع دو فرهنگ موسيقيائي و فرهنگ زباني در ارتباطي متقابل باهم و متمم يكديگر بوده و ترمينولوژي موسيقي، فصل مشترك اين دو فرهنگ است. اما در قرون گذشته موسيقي و ترمينولوژي موسيقي ترك بويژه در نزد نخبگان و به موازات زبان تركي خاص اين دسته از جمله ادبيات موسوم به ديواني، بشدت تحت تاثير زبان و فرهنگ فارسي قرار گرفته است. نمونه بارز اين تاثيرپذيري يكطرفه اما همه جانبه، موسيقي موسوم به موغامي (مقامي) در آزربايجان است. وفور كلمات و تعبيرات فارسي در فرهنگ موسيقيائي تركي و آزربايجان و كلا در زبان تركي هم در شمال و هم در جنوب به آن چنان ابعادي رسيده كه هويت و تشخص زبان تركي را در معرض خطر قرار داده است. و اين در حالي است كه براي بسياري از اين كلمات و تعبيرات مهاجم و خارجي فارسي، در زبان تركي، در متون تاريخي و ادبي و لهجه هاي معاصر، معادلهاي دقيق و رسائي موجودند. اين وضعيت ناخوشايند مي بايد متوقف و اصلاح شود.
در زير نخست در باره چند بن اساسي توركي (كوي، هاي، يير، قوشوق، بييي،...) توضيحات مختصري داده شده و پس از آن ليست كوتاهي از واژگان توركي مربوط به فرهنگ موسيقيائي داده مي شود:
در زبان تركي براي ناميدن آهنگ و ترانه عمدتا سه كلمه "ماهنيMahnı "، "توركوTürkü " و "شاركيŞarkı " بكار مي روند. كلمه ماهني در ميان دياسپوراي توركان آزربايجاني ساكن در عراق موسوم به توركمان و در آناتولي به اشكال "مانيMâni "، "ماناMâna "، "منيMeni "معانيMeâni "، "ماهناMahna "، "ايمانيİmâni " (زنجان) و ... تلفظ مي شود. خوانندگان ماهني در اين نواحي "مانيجيMânici "، "ماني ياخيجيMâni yaxıcı "، "ماني باشيMâni başı "، "مانيدارMânidar " و ... ناميده مي شوند. (توفيق حاجييئف در مقاله دده قورقود كيتابي، اولان و اولمايان بويلار، كلمه ماهني-ماني را به سياق تورك-توركو، بايات-باياتي- وارساق-وارساغي، توركمان-توركماني، سايا-ساكا، .... ماخوذ از نام ايلي بنام ماهان دانسته است.) در زبانهاي باشقوردي و تاتاري كلماتي به شكل "مونMon " و "مونگMoñ " به معني آهنگ و دستگاه موسيقي وجود دارند كه ارتباطشان با ماني مذكور محتاج بررسي است. هر دو كلمه "ماهني-مانيMahnı-Mâni " (در آزربايجان، عراق و آناتولي از ريشه "معني") و "شاركيŞarkı " (در تركيه، محرف شرقي) كلماتي عربي اند. (عده اي كلمه "شارقي" در تركيه را نيز از منشا توركي دانسته و آنرا با كلمات "سور"-"سير" در سومري، و "سار" در شور، تئلئوت، قيرقيزي به معني آهنگ و ترانه، و "سارناماق" در توركي قارائيم به معني آواز خواندن پيوند داده اند، هر چند اكثريت ريشه شناسان شارقي را كلمه اي عربي و محرف شرقي دانسته اند).
"توركوTürkü " نيز كه به معني ترانه و آهنگ فولكلوريك است، از علاوه كردن پسوند نسبيت عربي "يi " به كلمه "تركTürk " و تلفظ كلمه حاصل تركي بر اساس قانون هماهنگي اصوات تركي بدست آمده است.
خود كلمه موسيقي كلمه اي عربي-سرياني-يوناني است. كلمات ميزقانMızqan و ميزقانچيليقMızqançılıq كه در لهجه هاي تركي در آزربايجان بكار مي روند نيز از همين ريشه اند.
كويKÜY : موسيقي
كلمه "كويKüy " در توركي قديم به معني موسيقي بوده، بيش از ١٢٠٠ سال بي انقطاع در زبان توركي بكار رفته است. در لهجه ها و منابع تاريخي زبان توركي؛ كوي، كو، كوگ، كؤغ، كوغ، كوو (Göğ, Gök, Göy, Gü, Güğ, Gük, Güv, Köğ, Kök, Köy, Kü, Küğ, Küg, Kük, Küy) به معاني موسيقي كلامي با آلات، عموما هر نوع صدا، شهرت و آوازه، خبر، (ديوان لغات ترك)، عروض شعر، آواز، معيار آواز (بو يير نه كؤغ اوزه اول؟Bu yır nə köğ üzə ol - وزن اين شعر، مقام اين آهنگ چيست؟)، صعود و نزول صدا در هنگام آوازخواني (ار كؤغلهنديƏr köğləndi - مرد با بالا بردن و پائين آوردن صدايش آواز خواند) است. مصادر اين كلمه كه برخي آنرا اصلا چيني دانسته اند "كؤغلهنمهكKöğlənmək ، كويلهنمهكKüylənmək " و "كويهمهكKüyəmək " (مانند اويونOyun –اويناماقOynamaq ، بوشBoş –بوشاماقBoşamaq ، آدAd –آداماقAdamaq ، قانQan –قاناماقQanamaq ، ييرYır –ييراماقYıramaq ) مي باشند. از همين ريشه است در توركي قديم "كولوگKülüg " (مشهور، معروف)، "كوكهمهكKükəmək " (مشهور شدن)؛ و در تركي جديد "كوكرهمهكKükrəmək " (غرش شير)، "كوكرهييشKükrəyiş "، "كوكرهشمهكKükrəşmək "، "كولو Küylü" (موسيقي دار).
كلمه كوي در بسياري از زبان و لهجه هاي توركي معاصر مانند ازبكي، تاتاري، باشقيردي، قاراچاي بالكار (مالكار)، قوموق، قزاقي، چوواشي و خلج هنوز به معاني اي مانند صدا، موسيقي، مقام، آهنگ، ترانه و ملودي، آثاري زيبائي كه با سازهاي مردمي نواخته مي شود بكار ميرود. در ازبكي كويلهمهكKüyləmək به معني آواز و آهنگ خواندن و ترنم كردن است. فرم چوواشي كلمه كوي توركي عمومي، كهوه Keveبه معني ملودي و آهنگ است. به گفته علي اصغر جمراسي محقق و شاعر خلج ايراني، در بين توركهاي خلج كلمه كوكورتمهك Kükürətmək به معناي آواز خواندن با صداي بلند همراه با نواي نتدار مي باشد.
در جمهوري مدرن تركيه به هنگام جستجو براي يافتن معادلي براي كلمه سامي-يوناني "موسيقي"، با كلمه توركي باستاني "كوي" كه در نواحي آزربايجاني شرق اين كشور بسيار رايج است مواجه شدند. از جمله در ناحيه آزربايجاني تركيه، در منطقه بايبورد مصدر گويومهك Güyümək (صدا كردن)؛ در منطقه اييدير، گؤي چيخارتما Göy Çıxartma (خواندن ترانه و آواز)؛ در ريزه، ايكيزدره، تيرابزون (طرابزون)، آردهشهن، اوف، كوييسKüyis (آواز، فرياد، گريستن با صداي بلند، سروصدا كردن، فرياد برآوردن، صدا كردن)، كوييس ائتمهكKüyis etmək (فرياد، ندا)، كوييشمهKüyişmə (فرياد كردن در هيجان زدگي)، كوي باسماغيKüy basmağı (متقابلا سر و صدا راه انداختن)، كوي دوشمهكKüy düşmək (فرياد زدن از سر هيجان)؛ در شالپازاري و تركي آزربايجاني كوي سالماقKüy salmaq (فرياد بر آوردن، داد و فرياد كردن، سروصدا در آوردن)، .... در لهجه ها و زبان محاوره اي امروزي تركي آزربايجان كويKüy به تنهايي و يا در تركيب سس-كوي با تغيير معني همچنين به معني هياهو، سروصدا، جار و جنجال، هياهوي دعوا، فرياد كساني كه در حال نزاعند است.
عده اي كلمات كووسKuus –كوسKus (آلت ضرب نظامي از پوست گرگ، عينا به زبان فارسي وارد شده است)، قودوكQuduk (صداي ني، در ازبكي)، قولاقQulaq و قونوشماقQonuşmaq ، "كؤكKök " به معني پرده موسيقي و آكورد ، در توركي را نيز همريشه با "كوKü " دانسته اند. كلمه كؤك توركي به شكل كوك و كوك كردن وارد زبان فارسي نيز شده است. مصدر كؤكلهمهكKökləmək در تركي معاصر به معني آكورد كردن ساز و در تركي قديم (ديوان لغات ترك) به معاني محكم بستن و اصيل و غني شدن آمده است.
هايHAY : ترانه
در زبان تركي آزربايجاني، تركيبي به شكل "هاي-كوي Hay-Küy" و به معناي هياهو وجود دارد. (واژه هياهو در زبان فارسي خود محرف اين كلمه تركيبي تركي است: هياهو=هاياهوي=هاي+ا+هويHaya huy . مانند كلمه ديگر تركي در زبان فارسي پاياپاي=پاي+ا+پايPaya pay ). جزء دوم اين كلمه ويا هو-هوي از ريشه كويKüy ، به معني موسيقي است. جزء اول اين تركيب، يعني كلمه "هايHay " به معني ترانه اي كه از گلو و حنجره خوانده شود است. در زبان تركي آزربايجاني از همين ريشه كلمات، تركيبات و كاربردهاي زير وجود دارند: هايلاماقHaylamaq ، هاي- هارايHay haray ، هايلا گلهن، هويلا گئدهرHayla gələn huyla gedər ، هايقيرماقHayqırmaq (-قير پسوند باستاني فعلساز در ارتباط با توليد صدا است، رد آن در مصادر زير ديده مي شود: چيغيرماق-قيغيرماق، باغيرماق، قيشقيرماق، آسقيرماق، اؤسكورمهك، چاغيرماق-قاغيرماق، آلاقيرماق، فينقيرماق، آنقيرماق، فيشقيرماق، سومكورمهك، پوسكورمهك، ....) ؛
فرم كلمه هايHay در توركي شرقي قايQay به معني از حنجره آواز خواندن، آهنگي كه از حنجره خوانده شود است. از همين ريشه است "هايجي Haycı: خواننده (خاكاس)؛ قايچي Qayçı: اوزان مردمي كه با ساز موسوم به توپشور داستانهاي قهرماني را مي خواند (آلتاي)، كسي كه آهنگها را از حنجره و به همراه ساز قوپوز مي خواند (شور)؛ قايلاماقQaylamaq : از حنجره آواز خواندن (شور، تئلئوت، سيبري)، هايلاماقHaylamaq : از حنجره خواندن (خاكاس)، قايداماقQaydamaq : از حنجره خواندن (آلتاي)؛ و كلمات قاييمQayım به معني مسابقه آهنگ و قاييرماQayırma به معني نقرات در آهنگ (قزاقي). معادل اين دو كلمه اخير در تركي آزربايجان هاييمHayım (مسابقه آهنگ) و هاييرماHayırma (نقرات) است.
همچنين در سواحل جنوب شرقي درياي سياه و بخشهاي آزربايجاني تركيه اصطلاحي مربوط به موسيقي به شكل قايداQayda وجود دارد كه عده اي آنرا در ارتباط با كلمه هاي-قاي مذكور دانسته اند. قايدا در ميان توركمانان يؤروك آناتولي به معني كوك آلت موسيقي؛ و در حوالي درياي سياه، ايكيزدره، ماچكا، شيران، سورمهنه، شالپازاري، تيرابزون،... به معني آهنگ، ترانه، ملودي، نغمه و مقام است. از همين ريشه است تركيبات قايدايا اويماقQaydaya uymaq ، قايدادان گئتمهكQaydadan getmək (پيروي از ريتم ترانه)، قايدا توتدوروب گئتمهكQayda tutdurub getmək (هنگام راه رفتن باصداي بلند آوازهاي شاد خواندن)، قايداسيندا سؤيلهمهكQaydasına söyləmək (ترانه را بر اساس قوانين آن خواندن)، قايدايي پوزماقQaydayı pozmaq (خواندن ترانه خارج از قاعده)،....
ييرYIR : آواز
در تركي معاصر كلمه "ييرYır " به معني آواز است، در توركي قديم "اير، ييرIr, Yır, Yir, İr " به معاني نغمه، هوا (دستگاه)، شعر، آهنگ، ترانه و در بعضي موارد به معني غزل و شكل نظم، و مصدر ييرلاماقYırlamaq, Irlamaq به معني با نغمه خواندن، تغني، آهنگ خواندن، شعرخواني، آواز و ترانه خواني، آهنگ را با مقامات خواندن (اول يير ييرلاديOl yır yırladı ، او آواز خواند) بكار رفته است. مصادر اين كلمه "ييرلاماقYırlamaq " و "ييراماقYıramaq " است. از همين ريشه است "ييراغوYırağu " (آوازخوان، نوازنده، خواننده)، "ييرلاييشYırlayış " (طرز و اصول تغني و آوازخواني)، "ييرلاييجيYırlayıcı " (آوازخوان، مغني، خواننده)، "ييرچيYırçı " (كسي كه يير مي خواند)، "يير قوشماقYır qoşmaq " (سرودن منظومه و شعر). در لهجه تركي قاشقايها از دياسپوراي تركان آزربايجاني در جنوب ايران، كلمه "ييرYır " به معني شعر و شعر آهنگ، "ييرچيYırçı " به معني شاعر و "ييرماقYırmaq " به معني سرودن شعر بكار برده مي شود.
همچنين در تركي قديم مصدري به شكل اورلاماقOrlamaq – ،Urlamaq – اوريلارماق Urılamaq به معني همخواني وجود دارد. عده اي اين كلمه را همريشه با اير-يير مذكور دانسته اند. امروز در تركي مدرن "اورلاماقOrlamaq " به معني باهم آواز خواندن، "اورلاشيOrlaşı " به معني همخواني و "اورOr " به معني گروه كر است.
فرم اين كلمه در توركي مدرن يير، اير (اويغور، كامان، بارابان، سويوني، كويبال، چاغاتاي، شاقاي، آزربايجان، آناتولي) و در توركي شرقي به شكل "جير"-"چئر" است: "جيراو" (قازاق، قاراقالپاق)، "جير"، "جيرو" (قازان، قيرقيزي). باشقورتها هنرمنداني كه داستانهاي ملي شان را تصنيف و اجرا مي كنند "ييراو"-"ژيراو" مي نامند. همچنين در اويغوري مصادري به شكل "چار" (صدا كردن)، "چارقولاماق" (آواز خواندن) وجود دارد. در ميان قزاقها و از جمله قزاقهاي ساكن در ايران، "جار جار" و يا "يار يار" ترانه اي است كه در زمان استقبال از عروس توسط شاعر آوازخوان با دومبرا (نوعي دوتار توركي) به عنوان خوش آمد گوئي در جمع مهمانان اجرا مي شود. در زبان سومري نيز كلمه اي به شكل "سير" موجود و به معني آوازخواني بوده است. با حركت از اين نقطه، عده اي كلمه "شارقي" در تركيه را نيز از منشا توركي دانسته و آنرا با كلمات "سور"-"سير" در سومري، و "سار" در شور، تئلئوت، قيرقيزي به معني آهنگ و ترانه، و "سارناماق" در توركي قارائيم به معني آواز خواندن پيوند داده اند (هر چند اكثريت ريشه شناسان شارقي را كلمه اي عربي و محرف شرقي دانسته اند).
در زبان تركي مصدر ديگري به شكل اؤتمهكÖtmək به معني خواندن انسان و ديگر جانداران وجود دارد كه بويژه در مورد آوازخواني پرندگان بكار مي رود. اين مصدر همچنين به معني درآمدن صداي سازهاي بادي است.
قوشوقQOŞUQ : شعر
در توركي يكي از معاني مصدر "قوشماقQoşmaq "، سرودن و خواندن سروده ها است. (اول يير قوشدوOl yır qoşdu ، او غزل سرود؛ يير قوشولدوYır qoşuldu منظومه سروده شد). در ازبكي امروز "قوشوقQoşuq " نوعي آهنگ در باره امور روزمره و "قوشوقچوQoşuqçu " به معني خواننده است. از همين ريشه است كلمه "قوشانQoşan " به معني سراينده و "قوشوقQoşuq " به معني شعر و قوشانتيQoşantı در توركي مدرن به معني مقاله. عده اي "قوشان" را همريشه با "قوسانQosan "-"اوسانOsan "-"اوزانOzan " در توركي باستان به معني سراينده و خواننده مردمي دانسته اند. در تركي معاصر آزربايجان، "قوشانQoşan " به معني سراينده و "قوشارQoşar " به معني شاعر (مانند "يازارYazar " به معني نويسنده)، "قوشوقQoşuq " به معني شعر، (عمدتا عروضي)، "قوشقوQoşqu " به معني شعر (عمدتا هجائي)، "قوشاقQoşaq " به معني منظومه و پوئما (و "آييتيمAyıtım " به معني سرود، آييتيشAyıtış به معني مشاعره) است.
باغدار BAĞDAR: آهنگساز
در تركي مدرن مصدر باغداماقBağdamaq (در تركيه گاها به شكل باداماق تلفظ مي شود) به معني آهنگ سازي، سرودن و تصنيف قطعه موسيقي بكار مي رود. (از ريشه باغBağ ، مانند آلAl –آلداماقAldamaq فريب دادن، اونÜn –اوندهمهك Ündəmək اذان گفتن). از معاني ديگر باغداماق، در هم پيچيدن، چند چيز را پس از درهم كردنشان به هم بستن، وضعيت را به حالت معضلي غيرقابل حل در آوردن، پا روي پا انداختن، درشت و ناجور دوختن مي باشد. از همين ريشه است باغداBağda (قطعه موسيقي)، باغدارBağdar (آهنگساز)، باغداشيقBağdaşıq (متجانس)، باغداشيمBağdaşım (تجانس)، باغداشماBağdaşma (امتزاج)، باغداشديرماقBağdaşdırmaq ، باغدالاماقBağdalamaq ، باغدا آتماقBağda atmaq (در ورزش كشتي)، باغداشماقBağdaşmaq نوعي نشتن (پاي چپ بر ران راست، پاي راست بر ران چپ).
بيييBİYİ : رقص
كلمه بيييBiyi در زبان توركي به معني رقص است. فرمهاي قديمي اين كلمه بؤديك Bödig، بوديك Büdik از مصدر بوديمهكBüdimək ، بؤديمهكBödimək ، بيديمهكBidimək ، بوديمهكBudimək ، بئييمهكBeyimək –بيييمهكBiyimək (كومان)، بئيمهكBeymək (قيپچاق) به معني رقصيدن، دانس كردن مي باشد. مشتقات ديگر اين مصدر در توركي قديم عبارتند از بوديشمهكBüdişmək (باهم رقصيدن)، بوديتمهكBüditmək (رقصاندن). شكل مدرن مصدر بوديمهك با تبديل "د" به "ي"، "بيييمهك" Biyimək است. در لهجه و زبانهاي گوناگون توركي مشتقات و تركيبات مختلف اين مصدر بكار ميروند: بيييمهكBiyimək ، بئيينمهكBeyinmək ، بييلهمهكBiyləmək (قرقيزي)، بيلهمهكBiləmək (قزاقي)، بؤديمهكBödimək (خاكاس)، بيييوBiyiv (باشقورت)، بييBiy (قازاق، قيرقيز)، بييوBiyü (تاتار).
كلمه ديگري كه در تركي معاصر و به طور گسترده اي براي ايفاي مفهوم رقص بكار مي رود، كلمه "اويونOyun " است كه هم به معني رقص و هم به معني هر نوع بازي (كودكانه، تفريحي، نمايشي، مسابقه اي، ..) مي باشد. كلمه اويون و فرم قديمي آن اويوق Oyuq (رقص، دانس، موزيك، تفريح)، از ريشه اويماق Oymaq به معني رقصيدن، جهيدن و پريدن، سرگرمي در اوقات بيكاري مشتق شده است. از همين ريشه است اويما ارOyma ər (در تركي باستان، به معني بازيگر)، اويناماقOynamaq ، اويناشOynaş ، اويالاماقOyalamaq (سرگرم كردن)، اويونجاقOyuncaq (بازيچه، اسباب بازي) و اويونجOyunc (رقص).
در زبان و لهجه هاي گوناگون توركي قديم علاوه بر اويون (رقص، تفريح)، كلمات بسيار ديگري به معني رقص و يا انواع گوناگون آن بكار رفته اند. برخي از آنها كه بعضي علاوه بر رقص، معاني ديگري از قبيل تفريح و ضيافت و ... نيز دارند عبارتند از: تالپيماق Talpımaq (به معاني تموج، به اهتزاز در آوردن، پريدن و ايستادن، حس، برخوردن)، تالبيماق Talbımaq (تئلئوت خارزم)، تالابيماق Talabımaq (عثماني)، تالابيماق Talabımaq، تالبيماق Talbımaq، تاببالاتماق Tabbalatmaq، اؤگرونچ Ögrünç (سئوينج)، اؤگرونچولهمهك Ögrünçülәmәk، ييرقاماق Yırqamaq (يئريندهن اويناماق، ساللانماق، حرهكهت ائتديرمهك)، جيرقاماق Cırqamaq، ايرقالIrqal (شؤلهن)، منگيلهتمهك Meñilətmək، سورمهك Sürmək (اين كلمه در معني ضيافت و جشن وارد زبان فارسي نيز شده است. در تركيبات چهارشنبه سوري، سور دادن، ...)، چوغيماق Çoğımaq، قوتروشماق Qutruşmaq، ايلينچولهمهك İlinçülәmək، شهوهكه Şәvәkә، جورجونا Curcuna، سونگوكليچ Süñükliç، توقورجون Toqurcun، سالماقSalmaq ، گنجهرGәncәr ، ...
در آزربايجان و ايران انواع گوناگون رقصهاي ملي تركي مانند بارBar (آراز باريAraz barı ،...) هالايHalay (قاشقاي هالاييQaşqay Halayı ، شاهي سئوهن هالاييŞahısevən Halayı ، ...) وجود دارند. هالاي رقص ملي مشترك بين تركهاي تركيه، آزربايجان و جنوب ايران است (برخي هالاي را از ريشه كلمه بيزانسي-لاتيني آلاي دانسته اند). كلمه ديگري كه در آزربايجان براي رقص و يا نوعي از آن بكار مي رود تيرينقيTırınqı است كه به معني نوعي رقص تك نفره، رقص به معناي اعم و يا نوعي موسيقي رقص مي باشد (ايريشلي، بايبورت، ساري قاميش، قارس، آرپاچاي...)؛ از هم ريشه است تيرينگاTırınqa (بشكن)؛ تيرينگهTiringə : به معني هوعي موسيقي پرتحرك رقص، اويناق هاواسي (دوعا، تيرينگه، ترانه قاريشدي بيربيرينه)، آواز، ترانه؛ و تئرينقTerinq به معني طنين، صداي جيرينگ، وزوز (ديوان، لغات ترك، تركي قديم)؛ مرتبط با تيگي سومري؟.
با توجه به آنچه گفته شد، تخصيص كلمه اويونOyun براي هر نوع بازي-معادل Play, Game انگليسي (مصدر اويناماقOynamaq ، بازي كردن؛ اويونچوOyunçu = بازيكن مسابقه؛ اوينامانOynaman = بازيگر، هنرپيشه)؛ بيييBiyi براي رقص معادل Dance انگليسي (مصدر بيييمهكBiyimək = رقصيدن؛ بيييتمهك Biyitmək= رقصاندن؛ بيييشمهكBiyişmək = باهم رقصيدن؛ بيييچيBiyiçi = رقاص)؛ تالپيTalpı براي باله (مصدر تالپيماقTalpımaq = اجراي رقص باله كردن؛ تالپيچيTalpıçı = بالرين) و سورSür به معني فستيوال پيشنهاد شده است.
چند كلمه تركي در باره موسيقي و فرهنگ موسيقيائي
آداب، تربيت: گؤرگوGörgü
آكورد كردن: كؤكلهمهكKökləmək
آكورد، پرده: كؤكKök
آكوستيك: يانقي بيليمYanqı bilim ، سس داغيليمSəs dağılım
آلت موسيقي، ابزار: چالقي Çalqı چالينجاقÇalıncaq
آلگرو: قيبراقQıbraq
آهنگ هاي ليريك بزرگ، آهنگ مدرن: آشولا Aşula
آهنگ: اويومUyum
آهنگساز: باغدارBağdar
آوا: بانگBañ ، بانBan : (بانلاماقBanlamaq ، بان بانلاماقBan banlamaq )
آواز خواندن: ييرلاماق Yırlamaq، ييراماق Yıramaq، اؤتمهك Ötmək (با صداي زير)، هايلاماقHaylamaq (از حنجره)
آواز: يير Yır
آوازخواني: ييرلاييشYırlayış
اپرا: ييراماجYıramac (-ماجmac و يا –پاچpaç پسوند بازي-نمايش است، كوتاه و محرف پسوند ماجاmaca )
ادبي: گؤركولGörkül
ادبيات غرب: باتي گؤرك سؤزوBatı Görksözü
ادبيات كلاسيك: كؤكلهشيك گؤرك سؤزKökləşik Görksöz
ادبيات: گؤرك سؤزGörksöz
اديب برجسته: سئچگين گؤركولچوSeçgin Görkülçü
اديب: گؤركولچوGörkülçü
ارتجالي: دوغاچلاماDoğaçlama
اركستر مجلسي: اودا كويهشگهسيOda küyəşgəsi
اركستر: كويهشگهKüyəşgə
استتيزم: گؤركGörk
استتيك، زيبا: گؤركلو Görklü
انسترومانتاسيون: چالقيلاماÇalqılama ، چالقي بيليمÇalqıbilim
انسترومئنتال: چالقيسالÇalqısal
بازيگر تئاتر: يانسيدارYansıdar
بالرين: تالپيچيTalpıçı ، تالپار Talpar
باله: تالپي Talpı
بلندگو: سس ايريلدهرSəs irildər
پانتوميم، نمايش ايمائي: تومپاجTumpaç (-ماجmac و يا –پاچpaç پسوند بازي-نمايش است)، توم اويونTumoyun ، توم گؤستهريسيTum göstərisi (از مصدر تومماقTummaq )
پرده موسيقي، آكورد: كؤك Kök
تار (ساز): تئلليTelli
تراژدي: بوزلاماBozlama
ترانه خواني: هايلاماHaylama
ترانه: هايHay
تصنيف كردن، آهنگسازي: باغداماقBağdamaq
تصنيف: باغدا Bağda
تفريح كردن: ائيلهنمهكEylənmək
تفريح، سرگرمي: ائيلهنجهEyləncə
تك نوازي: تك كويلوTəkküylü
تمپو: ديزه مDizəm
تمدن، مدنيت: اويقارليقUyqarlıq
تون، لحن: تينيTını
تئاتر: يانسيماجYansımac (-ماجmac و يا –پاچpaç پسوند بازي-نمايش است)، يانسيلYansıl
چندنوازي: چوخ كويلوÇoxküylü
خواننده: هايچيHayçı ، هايلارHaylar
دراكه: آنلاقAnlaq ، قاناجاقQanacaq
دوتار: قوشاتئلليQoşatelli
دوئت: ايكيلİkil
رسيتال: كويلهتي Küyləti
رقاص: بيييچيBiyiçi ، بييهرBiyər
رقص: بييي Biyi
رقصيدن: بيييمهك Biyimək، بييلهمهكBiyləmək ، بيييشمهكBiyişmək (با هم رقصيدن)
رل، نقش (بازيگري): اوينام Oynam
ريتم: تارتيمTartım
زيبائي شناسي: گؤرك بيليمGörkbilim
ژانر ادبي: گؤركول چئشينGörkül çeşin
ژانر: چئشينÇeşin
ساز آشيقي-باخشي: قوپوزQopuz ، چؤگورÇögür
ساز بادي نظامي: بوروBoru (بورقوBurqu ) (كوراوغلو بوروسو، عوثمانلي بوروسو)
ساز بادي: پوفلهمهليPüfləməli ، اؤتدورمهليÖtdürməli
سبك، اسلوب، طرز: بيچهمBiçəm
سراينده: قوشانQoşan
سرود ديني، الهي: تانريدامTanrıdam
سرود ملي: اولوسال آييتيمUlusal ayıtım
سرود: آييتيمAyıtım
سرودن: قوشماقQoşmaq
سروده: قوشقوQoşqu
سه تار: اوچ تئلليÜçtelli
سوپرانو: اؤتهرÖtər
سوليست: ييراغوYırağu
شاعر: قوشار Qoşar، قوشوقچوQoşuqçu
شاعرانه: قوشارجاQoşarca ،
شعر تركي (نوعي قالب شعر آشيقي): قوشماQoşma
شعر معاصر: ديزهلهكDizələk
شعر: قوشوقQoşuq
شعرگونه: قوشاريمتيلQoşarımtıl ، قوشارسيQoşarsı
شعرواژه: سيجير Sicir، سيجيرلهمهSicirləmə (صورت اوليه ادبي كه نه هنوز به مفهوم امروزي شعر و نه به مفهوم امروزي نثر است).
صدا (معادل Sound): سسSəs
صدا (واضح و روشن): آواردAvard
صداي جانداران (معادل Voice): اؤتومÖtüm
صنايع ظريفه: اينجه اوزلوقلارİncə Uzluqlar
فراخوان: آواواAvava (در اصل صداي فراخوان جهت جمع شدن براي بازي پس از برداشت خرمن)
فرهنگ: اكينج Əkinc
فستيوال موسيقي: كوي سوروKüy sürü
فستيوال: سورSür ، سورول Sürül
قطعه آوازي: ييرال تيكهYıral tikə
قطعه سازي: چالقيسال تيكهÇalqısal tikə
قطعه، پارچه: تيكهTikə
كر خواني: اورلامOrlama ، اورلاشيOrlaşı
كر، خورو: اورOr
كليد: آچارAçar
كمدي موزيكال: كويهل گولدوروKüyəl güldürü
كنسرت: كويلهشيKüyləşi ، كويهنتيKüyənti
كنسرواتوار، دانشكده موسيقي: كوي يوردKüyyurd
مارش: سوييريSüyırı
مسابقه آهنگ و ترانه: هاييمHayım
مشاعره: آييتيشAyıtış
مصراع: ديزهDizə
معرفت: اردهمƏrdəm
مغني، آوازخوان: ييرچي Yırçı، ييرلاييچي Yırlayıçı، ييرارYırar
مقاله: قوشانتيQoşantı
مقام (در موسيقي): اورنامOrnam
مقام (دولتي، اجتماعي): قونامQonam
ملودي: ازگيƏzgi
منظومه، پوئما: قوشاقQoşaq
موزيسين: كويچوKüyçü ، كويهمهنKüyəmən
موزيك راك: ساللار كويSallar Küy
موزيكال: كويهل Küyəl
موسيقي اجرا كردن: كويهمهكKüyəmək ، كويلهمهكKüyləmək
موسيقي آييني: تؤرهسهل كويTörəsəl küy
موسيقي بي كلام، انسترومنتال: چالقيسال كويÇalqısal küy
موسيقي پاپ: ائلگون كويElgün Küy
موسيقي سنتي: گلهنهكسهل كويGələnəksəl Küy
موسيقي شناسي: كوي بيليميKüybilimi
موسيقي علمي: بيليمسهل كويBilimsəl Küy
موسيقي فولكلوريك: بودون كويBudun Küy
موسيقي كلاسيك: كؤكلهشيك كويKökləşik Küy
موسيقي محلي: يئرهل كويYerəl Küy
موسيقي مدرن: يئنيجيل كويYenicil Küy
موسيقي معاصر: چاغداش كويÇağdaş Küy
موسيقي مقامي: اورنام كويOrnam Küy
موسيقي نظامي: سوكويSü Küy
موسيقي، موزيك: كوي Küy
موسيقيائي: كويسهلKüysəl
موسيقيدان: كويهر Küyər
ميم: تومTum (از مصدر تومماقTummaq )
ميميست: تومچوTumçu
ندا (امداد و دادخواهي): هارايHaray
نغمه، آهنگ فولكوريك: توركوTürkü
نقرات: ييرلاشيمYırlaşım ، ييرلاشيYırlaşı ، هاييرماHayırma
نواختن آلت موسيقي (بادي): اؤتدورمهكÖtdürmək
نواختن آلت موسيقي: چالماقÇalmaq
نواختن سازهاي بادي نظامي: آغراتماقAğratmaq ، آغريلماقAğrılmaq
نواختن موسيقي (خودماني، غيرفرمال): كويلهنتيKüylənti
نوازنده ساز آشيقي (بدون آواز) : قوپوزچو Qopuzçü، چؤگورچو Çögürçü
نوازنده: چالقيچي:Çalqıçı
نوشته ادبي: گؤركول يازيGörkül yazı
همخواني: اورلاماOrlama ، اورلاشماOrlaşma ، ييراشما Yıraşma
همنوازي كردن: كويهشمهكKüyəşmək
همنوازي، گروه نوازي: كويهشيمKüyəşim ، كويلهشمه Küyləşmə، كويلهشيمKüyləşim
هنر: اوزلوقUzluq
هنرپيشه: اوينامانOynaman
هنركده: اوزلوق يوردUzluqyurd
هنرمند: اوزلوUzlu ، اوزمانجUzmanc
هنرمندانه: اوزلوجاUzluca
هنرهاي زيبا: گؤزهل اوزلوقلارGözəl uzluqlar ، گؤركلو اوزلوقلارGörklü uzluqlar
هنري: اوزلوقسالUzluqsal
وكال: ييرالYıral ، ييرسالYırsal
وكاليست: ييرامانYıraman
بوزلاقBozlaq : نوعي اوزون هاوا
سيجيرلهمهSicirlәmә : پر طول و تفسير؛ پروده درازي، وراجي؛ قصيده.
گرچهيههو!!!
0 Comments:
Post a Comment
Subscribe to Post Comments [Atom]
<< Home