Tuesday, May 10, 2011

موسيقي اصيل ايراني؟ موسيقي محلي تركي؟

مئهران باهارلي

سؤزوموز




١-در قرن بيستم و امروز ايران قوميتگرايي فارسي و سياست رسمي دولت ايران، مشابه آنچه در مورد زبان فارسي و زبانهاي ديگر ملل ساكن در ايران انجام ميدهد، فقط موسيقي فارسي را به نام "موسيقي ايراني" و حتي "موسيقي ملي" معرفي كرده و از موسيقي و فرهگ موزيك ديگر ملل ساكن در ايران با تعبير نادرست، تحقير آميز و خودساخته "محلي" ياد ميكند. كار بجايي كشيده است كه هر اجرا و آهنگ به زبان فارسي، "موسيقي اصيل ايراني" مي گردد و نتيجتا تصانيف و آهنگهاي غيرفارسي "بدون اصالت" و "خارجي" فرض ميشوند. در راستاي عاليرتبه ساختن عنصر فارس و فرهنگ فارسي و دون پايه كردن عنصر ترك و فرهنگ تركي در ايران، حتي موسيقي آئيني تركي نيز به عنوان موسيقي فولكلوريك تقديم مي گردد. در حاليكه موسيقي ترك كه خود داراي انواع آشيق-باخشي (در آزربايجان، در خراسان-آفشاريورد، در جنوب ايران-قاشقايورد)، -موغامي-مقامي، آييني-سماه، مذهبي-تعزيه، فولكلوريك-مردمي، ايلي-روستائي، كلاسيك، اوپرائي، پاپ، جاز، نظامي، و.... است نه تنها موسيقي "محلي" نيست، بلكه موسيقي "ملي" خلق ترك در سراسر ايران و بخش بزرگي از قفقاز و آسياي صغير و بين النهرين است.

٢-در سالهاي اخير دولت ايران و قوميتگرايي فارسي در راستاي فارسسازي ملل غيرفارس ساكن در ايران گامي ديگر برداشته و مستقيما موسيقي ملل ساكن در ايران–مانند موسيقي فولكلوريك، آشيقي، مقامي و .... تركي را، به عنوان بخشي از موسيقي ايراني و با نام موسيقي فارسي (پرشين) بويژه در خارج تقديم ميكند. در حاليكه موسيقي و فرهنگ موسيقي ملل ساكن در ايران و مخصوصا ملت ترك و هيچ جزئي از آن، مطلقا بخشي از موسيقي فارسي و حتي ايراني نيست. موسيقي تركي غير از موسيقي فارسي و موسيقي آزربايجان غير از موسيقي فارسستان است.

٣-واقعيت آن است كه اساسا چيزي به اسم "موسيقي ايراني" وجود ندارد. در ايران كثيرالمله موسيقي ترك (آزربايجان، قشقايستان، افشاريورد، ...)، موسيقي كرد (كردستان، برخي نقاط در شمال خراسان)، موسيقي بلوچ، موسيقي تركمن، موسيقي گيلك، موسيقي عرب (الاحواز، سواحل خليج عربي)، موسيقي مازني، موسيقي فارس و ... وجود دارند، اما نه موسيقي ايراني. آنچه كه دولت ايران و قوميگرايان فارس آنرا به نادرستي موسيقي ايراني مي نامند چيزي نيست به جز موسيقي فارس و فارسستاني. از اينرو به هيچ وجه نميتوان و نبايد موسيقي منسوب به خلق فارس را با عنوان كلي "موسيقي ملي ايران" معرفي كرد.

٤-در ايران تركهاى اين سامان قرنهاست كه شاهد روند تاريخى تحليل رفتن در گروههاى فارس زبان و مالا فارس گشتن زبانشان و آغاز به تكلم به زبان فارسي اند. چنانچه هم اكنون نيز گروههاي قابل ملاحظه اى از توده فارس زبان در اين كشور وجود دارند كه اصلا ترك ميباشند و تا دوران اخير متكلم به زبان تركى بوده اند و فقط در دهه هاي اخير تغيير زبان داده اند. با اينهمه و علي رغم پذيرش زبان فارسي و ترك زبان تركى، اين گروههاي ترك تبار اما اخيرا فارس زبان شده، بخشهائي از فرهنگ تركى كه بسيار ديرپاتر از زبان است، مانند فرهنگ غذائي، فرشبافي-صنايع دستي، فرنگ موسيقيائي و .... خود را همچنان حفظ كرده اند. از اينروست كه بسيارى از ملزمه فرهنگ فارسي و بويژه فرهنگ موسيقيائي فارس زبانهاي ايران به واقع منشاء تركى دارد. مانند بسياري از دستگاهها و تكه ها، رقصها و آلات و اصطلاحات موسيقى از قبيل كوك، كرشمه، بيات، برقو وغيره كه حتى اكنون نيز نام تركى خود را حفظ نموده اند. همچنين بخشهائي از موسيقي دستگاهي فارسي و آوازهائي رديفي مانند بيات شيراز، بيات ترك، بيات اصفهان، افشاري و تكه هائي مانند گرايلي، كرشمه، سيخي، قرائي، .... كلا پديده هائي تركي و مربوط به گروهها و اقوام ترك و يا دربارهاي دولتهاي تركي حاكم بر فارسستان و بويژه طائفه بيات (كه نام بيات هم تركي است) كه از طبقه اريستوكرات آنها بودند مي باشد.

٥-موسيقي مقامي در آزربايجان كه موغام نام دارد از سوي بسياري از صاحبنظران به عنوان معادل موسيقي جاز در غرب شناخته مي شود. موسيقي مقامي ميراث مشترك بسياري از مردمان آسياي ميانه، قفقاز، خاورميانه، خاور نزديك و شمال آفريقا، حتي بالكان است (با نامهاي مقام در دنياي عرب، موغام در آزربايجان، موقام در اويغورستان، شش مقام در ازبكستان، ماكام در ميان آسوريان و در تركيه، مئقام در كردستان، دستگاه در فارسستان، دروموئي در يونان، ....). اصطلاح مقام براي نخستين بار در قرن چهاردم توسط موسيقيدان ترك و آزربايجاني عبدالقادر مراغي بكار رفته و پس از او در مناطق مذكور رايج شده است. برخي شباهتهائي كه بين موسيقي موغامي آزربايجان و موسيقي رديفي فارسستان ديده مي شود، بسيار طبيعي است و به هيچ وجه دليلي بر اخذ شدن اينها توسط تركها و آزربايجان از فارسها و فارسستان و يا فارس تبار بودن تركهاي آزربايجان نيست. زيرا دو سرزمين و مملكت آزربايجان و فارسستان و دو ملت ترك و فارس همسايه يكديگرند و مانند بسياري از عرصه ها، در عرصه موسيقيائي نيز از همديگر متاثر شده اند. علاوه بر آن بخشي از شباهت دو موسيقي موغامي آزربايجان و رديفي فارسستان ناشي از آن است كه هر دوي اين موسيقيها در بستري عربي نشو نموده اند. نا گفته نماند كه آنچه اساس موسيقي فارسي را تشكيل مي دهد چه رديفي، چه كوچه بازاري و ... نيز كلا ريشه عربي دارد. چنانچه بسياري از نامهاي گوشه هاي فارسي (حجاز، حسيني، عشاق، هودي، ....) عربي است و حتي به نظر بسياري موسيقي اصيل فارسي، فرم بومي شده موسيقي كلاسيك عرب است. و اين همان سبب است كه باعث مي شود جامعه فارس موسيقي آرابئسك (عربي) ايبراهيم تاتلي سس خواننده مشهور تركيه اي و ديگر خوانندگان آرابئسك اين كشور را بپسندد، زيرا خود و فرهنگ و گذشته خود و ريشه عربي اينها را در اين موسيقي مي يابد.

٦-نظام فرهنگي و سياسي ايران آنچنان طراحي شده و عمل مي كند كه موسيقي تركي را با مرگ تدريجي محو نموده به نابودي بكشد. در ايران بر خلاف موسيقي فارسي كه متولي آن فرهنگستان هنر است، موسيقي تركي (و ديگر ملل ساكن در ايران) داراي هيج مرجع و متولي رسمي نيست. هنرمندان و گروههاي موسيقي ترك در سرتاسر ايران- علاوه بر معروض بودن به فشارها و تضييقات عمومي دولت ديني ايران بر همه هنرمندان و گروههاي موسيقي- همچنين به سبب تعلقشان به ملت ترك، از فشارها و تضييقات مضاعف رنج مي برند. دولت ايران و رسانه هاي فارس و حتي گروههاي سياسيشان (موسوم به سراسري)، هرگز هنگام اشاره به هنرمندان موسيقي ترك و موسيقيدانان ترك در گذشته و حال و آثارشان (از فارابي و صفي الدين اورموي و عبدالقادر مراغي گرفته تا علينقي وزيري و امين الله حسين و فرهاد فخرالديني و گوگوش و ...)هرگز كوچكترين اشاره اي به مليت تركي آنها نمي كنند. در حاليكه هنگام اشاره به معادلين كرد و يا بلوچ آنها، هويت ملي كردي و يا بلوچيشان مطلقا ذكر مي گردد (هرچند شماري از هنرمندان موسيقي و موسيقيدانان معاصر ترك و آزربايجاني، به شدت در فرهنگ و هويت فارسي-ايراني آسيميله شده اند).

-----------------------------------
من به موضوع نادرستي تعبيرات "موسيقي ايراني" و ملي ناميدن موسيقي فارسي-فارسستاني، قبلا در چند سطر در نوشته اي كوتاه بنام "رقص بجنوردي" اشاره كرده ام:

http://sozumuz.blogspot.com/2003/02/www.html

تعبير "ايراني" معاني و مفهوم هاي بسيار گوناگون و متفاوتي دارد. من در اينجا خلاصه قسمتي از نظرات Robyn C. Friend در اعتراض به دخل و تصرف دايره المعارف ايرانيكا در مقاله وي بنام DANCE in IRAN و تعويض كلمه "ايراني" با كلمه "پرشين" توسط ناشرين اين دائره المعارف در اين مورد را نقل ميكنم (اين بخش را در پايان اين نوشته آورده ام). وي ميگويد كه "ايراني" داراي معاني مختلفي از جمله معاني زير است:

الف- يكي از اينها به معني "مجموعه تمام مردم و فرهنگهايي كه در داخل مرزهاي ايران كنوني قرار دارند" است. بدين معني، ايراني شامل رقص و موسيقي تركي، تركمني، عربي، كردي، ارمني، لري .... و البته كه فارسي (پرشين) خواهد بود. به عبارت ديگر با در نظر داشتن اين معني، رقص و موسيقي فارسي (پرشين) زير مجموعه رقص و موسيقي ايراني خواهد بود و بنابراين موسيقي و رقص اصيل فارسي (پرشين) را موسيقي اصيل ايراني ناميدن درست نميباشد. وي تاكيد مي كند كه موسيقي و رقص ... فارسي تنها يك زير مجموعه از موسيقي و رقص ...ايراني است ولي با آن يكي نيست، فارسي (پرشين) غير از ايراني است، فارسي جزء و ايراني كل است.

ب- به عقيده وي، معني ديگر "ايراني"، "مجموعه گروههاي ملي و قومي، در داخل ويا خارج ايران كه به يكي از زبانهاي ايراني (ايرانيك) مانند فارسي، بلوچي، كردي، پشتو، .... صحبت ميكنند" ميباشد. با در نظر گرفتن اين معني هم، به رقص و موسيقي تركي و تركمني و عربي و ارمني و غيره كه در ايران وجود دارند البته كه به هيچ وجه نميتوان ايراني گفت.

بنابراين، صحيح و دقيقتر خواهد بود كه به جاي موسيقي اصيل ايراني و رقص ايراني و غيره، موسيقي اصيل فارسي و رقص فارسي ... گفته شود و از موسيقي و رقص تركي و عربي غيره كه منسوب به ملل ترك و عرب و .... ميباشند، به همان صورت دقيق و واقعي خود يعني موسيقي و رقص تركي و عربي و غيره ياد شود و ثانيا از "ملي" ناميدن موسيقي قوم فارس و "محلي" ناميدن موسيقي ملل غير فارس ايران اكيدا خودداري شود. نه چيزي به اسم "موسيقي ملي ايران" و نه چيزي به اسم "موسيقي ايراني" وجود ندارد. آنچه وجود دارد "موسيقيهاي ملتهاي ساكن در ايران" و "موسيقيهاي ملي ملل ساكن در ايران" است.

Robyn C. Friend, Ph.D. DANCE in IRAN
Robyn C. Friend
The Institute of Persian Performing Arts

c/o Snark Records
38 Cinnamon Lane
Rancho Palos Verdes, California 90275

This article was titled by me "Dance in Iran" -- as appears above -- when I wrote it. I wrote this piece in response to a request by the editorial staff of the "Encylopedia Iranica" to write an entry for use in that work called "Dance in Iran". The term "Iran" has many potential interpretations; the one I used in the article (as is clear from the content of the article) is "the set of people and cultures who reside in or near the current political entity known as 'Iran' ".

During the review process, the editor-in-chief of that publication, Dr. Ehsan Yarshater, made the interesting decision to start substituting the terms "Persia" and "Persian" for "Iran" and "Iranian"; much argument by me and many other contributors was to no avail. Those of you who write a lot know that, in the end, the editor will get his way! So the article appears in the encyclopedia as "Modern Persian Dance", as a sub-heading under "dance". This is not what I wanted!

I do not completely understand Dr. Yashater's motivation for this change; in general, I think it was an unfortunate decision. It is true that the term "Persia" has been used for political entities whose geographic boundaries were approximately co-terminus with the boundaries of modern Iran, and therefore in some sense the term is interchangeable with "Iran". But from a cultural-linguistic point of view -- one that I favor -- the terms "Persian" and "Iranian" signify very different things; the former, the inhabitants of Fars province and their language (Farsi), the latter, the people who speak Iranian languages (which includes Farsi, but also includes many other languages, such as Kurdish and Baluchi). In this sense, "Iranian" is a superset of "Persian". There are lots of "political" overtones in this discussion, which are of no interest to me.

Note that neither "Persian" nor "Iranian" is sufficient, in a cultural-linguistic sense, to encompass everything that I discuss in the article; Turkic, Armenian, and Arabic cultures and languages exist within the political boundaries of modern Iran, but all are clearly not either "Persian" or "Iranian" . . . except that they exist within Iran.

گرچه‌يه هو

Saturday, November 20, 2010

سماع تركي بر دو گونه است: "سماع" مولوي و "سماه" قزلباشي.

مئهران باهارلي
٢٠٠٢

سؤزوموز



حضره‌ت-ي پير`ين اؤنونده شمس-ي تبريزي سماعا قالخيب، بير هو ايسمي ايله برهه‌وا اولوب، يئددي گون يئددي گئجه بو مينوال اوزره سماع ائيله‌نير. (ولايتنامه حاجي بكتاش ولي خراساني)

گير سماها بئله اوينا
سيلينسين آچيلسين آيما. (شاه ايسماعيل ختايي)

سماع تركي بر دو گونه است: "سماع" مولوي و "سماه" قزلباشي. تشكل و تكامل هر دو نوع سماع كه با يكديگر داراي تفاوتهايي نيز ميباشند و عمدتا ريشه در باورها و فرهنگ باستاني قام-شاماني و نيز غلات شيعه تركي دارند منسوب به نامهاي بزرگاني از تركان آزربايجان و ايران مانند حاجي بكتاش ولي، شمس تبريزي، آبدال موسي خويي و شاه اسماعيل ختايي، دده قورقود، ..... است.

وجود دوبلت "سماع" و "سماه" در زبان تركي مانند وجود دوبلت "ماهني" (به معني آهنگ) و "معني" در اين زبان است. امروزه اين دو كلمه همريشه عربي، هر دو همزمان در زبان تركي و به معاني گوناگون بكار مي روند. در آزربايجان و ايران نيز بين سماع و سماه فرق گذارده مي شود. چنانچه در اين مناطق آشيقان قطعه اي به نام "سماهي" اجرا مي كنند. زيرا سماه مانند خود موسيقي آشيقي، محصول مذهب قزلباشي است. اما هرگز موسيقي "سماعي" از سوي آشيقان اجرا نمي شود.

موسيقي-سماع

عنصر تساهل و تسامح ديني عموما در ميان تركان و بويژه در سرزمين آناتولي در نتيجه تعامل و همزيستي با اقوام و ملل ديگر، به ويژه كشورها و مردمان مسيحي و اروپايي، در طول زمان به شكل نهادينه در آمده است. تنها در طريقتهاي تركي بكتاشي، قزلباشي و مولوي و.... است كه شعر و رقص و عرفان و موسيقي و تصوف اينچنين گسترده و عميق در هم آميخته اند.

طريقت تركي مولوي نيز به دور از تعصب ديني و هميشه حامي ادبيات، موسيقي، هنر و احترام فوق العاده به حقوق زنان بوده است. طريقت مولوي از همان دوره آغاز شكل گيري، موسيقي را به عنوان پاره اي جدايي ناپذير از آيين خود انتخاب نموده است. از نقطه نظر هنري بسياري از ارزشمندترين قطعات موسيقي كلاسيك تركي، در رپرتوار موسيقي مولوي قرار دارند. اين موسيقي همراه با اساس اركان و آداب طريقت مولوي در طول حيات مولانا و توسط فرزندش سلطان ولد بوجود آمده است. سلطان ولد موسيقي داني توانا بود و از اولين آهنگسازان در تاريخ موسيقي كلاسيك تركي نيز بشمار ميآيد. قطعات انسترومنتال موسيقي مولوي بعدها بنيان اجراهاي سكولار دربار عثماني را تشكيل داده است.

سلطان ولد كسي است كه به عبادت و ذكر سماع - كه از اركان طريقت مولوي است - شكل آييني امروزه آنرا داده است. فرم رايج سماع در زمان مولانا، الهام گرفته از شمس تبريزي بود. مولوي تا پيش از آشنائي با شمس حتي سماع نميدانسته است. آئين رقص چرخان را شمس تبريز به وي آموخته است، چرخ زدن در رقص از نوآوريهاي شمس در قونيه است. شاه تركان شمس تبريز سماع را فريضه اهل حال ميخواند: " .......... نيازمندوار به دامن شمس در آميخت و با وي به خلوت نشست. در خانه بر آشنا و بيگانه بست. ترك مسند تدريس و كرسي وعظ گفت. روش خود را بدل ساخت و به جاي اقامه ي نماز و مجلس وعظ به سماع نشست و چرخيدن و رقصيدن بنياد كرد....... چون مولانا شمس را به نظر بصيرت ديد، عاشق او شد، به هر چه او فرمودي عمل كرد. پس بفرمودند در سماع در آ! كه آنچه طلبي در سماع زياده خواهد شدن.... بنا به اشارت ايشان در سماع در آمده و تا آخر عمر بر آين سياق عمل كردند و آنرا طريق و آئين ساختند..... در ابتداي سماع، مولانا دست افشاني ميكرد، چون شمس رسيد او را چرخ زدن نمود ....... "

مولانا كه خود موسيقيداني بزرگ بود، سماع را فقط به عنوان وسيله اي كمكي براي عشق و جذبه ميشمرد، اما مريدان وي با هدايت سلطان ولد، سماع چرخنده شمس تبريزي را در شكل نهايي آييني آن سيستماتيزه و تكميل نموده به عنوان نوعي جهان بيني (كوسمولوژي) در آورده اند. سماع مولوي نوعي عبادت و مديتاسيوني در حركت است كه در آن نوع بشر به محوري خالص تبديل ميشود كه تمام سطوح هستي فيزيكي، احساسي، ذهني و روحاني را در خود به وحدت ميرساند. مولويه بيش از همه بر روشنفكران و هنرمندان امپراتوري عثماني تأثير گزارد و رقص جمعي سماع در اغلب مناطق عثماني و حتي آزربايجان اشاعه يافت. آيين سماع تركي مولوي كه امروزه اجرا ميشود، تقريبا قرنهاست كه بدون تغيير مانده است.

گرچه‌يه هو!!!

Tuesday, December 25, 2007



كوي (موسيقي)، يير (آواز)، قوشوق (شعر)، باغدا (تصنيف)، هاي (آهنگ)....


مئهران باهارلي
http://ses-yir-kuy-biyi.blogspot.com/






چند كلمه تركي در باره موسيقي و فرهنگ موسيقيائي

كوي (موسيقي)، يير (آواز)، قوشوق (شعر)، باغدا (تصنيف)، هاي (آهنگ)، بييي (رقص)

مئهران باهارلي
٢٠٠٨


سؤزوموز

در زبان توركي در گذشته و امروز براي ناميدن موسيقي سه كلمه "كويKüy "، "موسيقيMusiqi " و "موزيكMüzik " بكار رفته است. هر كدام از اين كلمات مرحله و دوره اي تقريبا يك هزار ساله از تاريخ پيدايش، رشد، تغيير، تحول و تكامل موسيقي توركي را نمايندگي مي كند. "كويKüy " بيشتر به موسيقي مودال، "موسيقيMusiqi " به موسيقي مقامي و "موزيكMüzik " به موسيقي تونال دلالت دارد. همچنين "كويKüy " نماد پيوستگي و وابستگي به فرهنگ باستان و ملي توركي، "موسيقيMusiqi " نماد تاريخ اسلامي و گذشته آسيائي و "موزيكMüzik " نماد رويكرد ملت ترك به غرب و مدرنيته مي باشد.

از شواهد بسيار مهم تمدن و مدنيت توركي، فرهنگ موسيقيائي اين ملت است. درهم بودن معاني كلماتي مانند كوي، يير و قوشماق در توركي قديم، نشان از ارتباط نزديك شعر و موسيقي و آواز در فرهنگ توركي است. به واقع دو فرهنگ موسيقيائي و فرهنگ زباني در ارتباطي متقابل باهم و متمم يكديگر بوده و ترمينولوژي موسيقي، فصل مشترك اين دو فرهنگ است. اما در قرون گذشته موسيقي و ترمينولوژي موسيقي ترك بويژه در نزد نخبگان و به موازات زبان تركي خاص اين دسته از جمله ادبيات موسوم به ديواني، بشدت تحت تاثير زبان و فرهنگ فارسي قرار گرفته است. نمونه بارز اين تاثيرپذيري يكطرفه اما همه جانبه، موسيقي موسوم به موغامي (مقامي) در آزربايجان است. وفور كلمات و تعبيرات فارسي در فرهنگ موسيقيائي تركي و آزربايجان و كلا در زبان تركي هم در شمال و هم در جنوب به آن چنان ابعادي رسيده كه هويت و تشخص زبان تركي را در معرض خطر قرار داده است. و اين در حالي است كه براي بسياري از اين كلمات و تعبيرات مهاجم و خارجي فارسي، در زبان تركي، در متون تاريخي و ادبي و لهجه هاي معاصر، معادلهاي دقيق و رسائي موجودند. اين وضعيت ناخوشايند مي بايد متوقف و اصلاح شود.

در زير نخست در باره چند بن اساسي توركي (كوي، هاي، يير، قوشوق، بييي،...) توضيحات مختصري داده شده و پس از آن ليست كوتاهي از واژگان توركي مربوط به فرهنگ موسيقيائي داده مي شود:



در زبان تركي براي ناميدن آهنگ و ترانه عمدتا سه كلمه "ماهنيMahnı "، "توركوTürkü " و "شاركيŞarkı " بكار مي روند. كلمه ماهني در ميان دياسپوراي توركان آزربايجاني ساكن در عراق موسوم به توركمان و در آناتولي به اشكال "مانيMâni "، "ماناMâna "، "منيMeni "معانيMeâni "، "ماهناMahna "، "ايمانيİmâni " (زنجان) و ... تلفظ مي شود. خوانندگان ماهني در اين نواحي "مانيجيMânici "، "ماني ياخيجيMâni yaxıcı "، "ماني باشيMâni başı "، "مانيدارMânidar " و ... ناميده مي شوند. (توفيق حاجييئف در مقاله دده قورقود كيتابي، اولان و اولمايان بويلار، كلمه ماهني-ماني را به سياق تورك-توركو، بايات-باياتي- وارساق-وارساغي، توركمان-توركماني، سايا-ساكا، .... ماخوذ از نام ايلي بنام ماهان دانسته است.) در زبانهاي باشقوردي و تاتاري كلماتي به شكل "مونMon " و "مونگMoñ " به معني آهنگ و دستگاه موسيقي وجود دارند كه ارتباطشان با ماني مذكور محتاج بررسي است. هر دو كلمه "ماهني-مانيMahnı-Mâni " (در آزربايجان، عراق و آناتولي از ريشه "معني") و "شاركيŞarkı " (در تركيه، محرف شرقي) كلماتي عربي اند. (عده اي كلمه "شارقي" در تركيه را نيز از منشا توركي دانسته و آنرا با كلمات "سور"-"سير" در سومري، و "سار" در شور، تئلئوت، قيرقيزي به معني آهنگ و ترانه، و "سارناماق" در توركي قارائيم به معني آواز خواندن پيوند داده اند، هر چند اكثريت ريشه شناسان شارقي را كلمه اي عربي و محرف شرقي دانسته اند).

"توركوTürkü " نيز كه به معني ترانه و آهنگ فولكلوريك است، از علاوه كردن پسوند نسبيت عربي "يi " به كلمه "تركTürk " و تلفظ كلمه حاصل تركي بر اساس قانون هماهنگي اصوات تركي بدست آمده است.

خود كلمه موسيقي كلمه اي عربي-سرياني-يوناني است. كلمات ميزقانMızqan و ميزقانچيليقMızqançılıq كه در لهجه هاي تركي در آزربايجان بكار مي روند نيز از همين ريشه اند.


كويKÜY : موسيقي

كلمه "كويKüy " در توركي قديم به معني موسيقي بوده، بيش از ١٢٠٠ سال بي انقطاع در زبان توركي بكار رفته است. در لهجه ها و منابع تاريخي زبان توركي؛ كوي، كو، كوگ، كؤغ، كوغ، كوو (Göğ, Gök, Göy, Gü, Güğ, Gük, Güv, Köğ, Kök, Köy, Kü, Küğ, Küg, Kük, Küy) به معاني موسيقي كلامي با آلات، عموما هر نوع صدا، شهرت و آوازه، خبر، (ديوان لغات ترك)، عروض شعر، آواز، معيار آواز (بو يير نه كؤغ اوزه اول؟Bu yır nə köğ üzə ol - وزن اين شعر، مقام اين آهنگ چيست؟)، صعود و نزول صدا در هنگام آوازخواني (ار كؤغله‌نديƏr köğləndi - مرد با بالا بردن و پائين آوردن صدايش آواز خواند) است. مصادر اين كلمه كه برخي آنرا اصلا چيني دانسته اند "كؤغله‌نمه‌كKöğlənmək ، كويله‌نمه‌كKüylənmək " و "كويه‌مه‌كKüyəmək " (مانند اويونOyun –اويناماقOynamaq ، بوشBoş –بوشاماقBoşamaq ، آدAd –آداماقAdamaq ، قانQan –قاناماقQanamaq ، ييرYır –ييراماقYıramaq ) مي باشند. از همين ريشه است در توركي قديم "كولوگKülüg " (مشهور، معروف)، "كوكه‌مه‌كKükəmək " (مشهور شدن)؛ و در تركي جديد "كوكره‌مه‌كKükrəmək " (غرش شير)، "كوكره‌ييشKükrəyiş "، "كوكره‌شمه‌كKükrəşmək "، "كولو Küylü" (موسيقي دار).

كلمه كوي در بسياري از زبان و لهجه هاي توركي معاصر مانند ازبكي، تاتاري، باشقيردي، قاراچاي بالكار (مالكار)، قوموق، قزاقي، چوواشي و خلج هنوز به معاني اي مانند صدا، موسيقي، مقام، آهنگ، ترانه و ملودي، آثاري زيبائي كه با سازهاي مردمي نواخته مي شود بكار ميرود. در ازبكي كويله‌مه‌كKüyləmək به معني آواز و آهنگ خواندن و ترنم كردن است. فرم چوواشي كلمه كوي توركي عمومي، كه‌وه Keveبه معني ملودي و آهنگ است. به گفته علي اصغر جمراسي محقق و شاعر خلج ايراني، در بين توركهاي خلج كلمه‌ كوكورتمه‌ك Kükürətmək به معناي آواز خواندن با صداي بلند همراه با نواي نتدار مي باشد.

در جمهوري مدرن تركيه به هنگام جستجو براي يافتن معادلي براي كلمه سامي-يوناني "موسيقي"، با كلمه توركي باستاني "كوي" كه در نواحي آزربايجاني شرق اين كشور بسيار رايج است مواجه شدند. از جمله در ناحيه آزربايجاني تركيه، در منطقه بايبورد مصدر گويومه‌ك Güyümək (صدا كردن)؛ در منطقه اييدير، گؤي چيخارتما Göy Çıxartma (خواندن ترانه و آواز)؛ در ريزه، ايكيزدره، تيرابزون (طرابزون)، آرده‌شه‌ن، اوف، كوييسKüyis (آواز، فرياد، گريستن با صداي بلند، سروصدا كردن، فرياد برآوردن، صدا كردن)، كوييس ائتمه‌كKüyis etmək (فرياد، ندا)، كوييشمهKüyişmə (فرياد كردن در هيجان زدگي)، كوي باسماغيKüy basmağı (متقابلا سر و صدا راه انداختن)، كوي دوشمه‌كKüy düşmək (فرياد زدن از سر هيجان)؛ در شالپازاري و تركي آزربايجاني كوي سالماقKüy salmaq (فرياد بر آوردن، داد و فرياد كردن، سروصدا در آوردن)، .... در لهجه ها و زبان محاوره اي امروزي تركي آزربايجان كويKüy به تنهايي و يا در تركيب سس-كوي با تغيير معني همچنين به معني هياهو، سروصدا، جار و جنجال، هياهوي دعوا، فرياد كساني كه در حال نزاعند است.

عده اي كلمات كووسKuus –كوسKus (آلت ضرب نظامي از پوست گرگ، عينا به زبان فارسي وارد شده است)، قودوكQuduk (صداي ني، در ازبكي)، قولاقQulaq و قونوشماقQonuşmaq ، "كؤكKök " به معني پرده موسيقي و آكورد ، در توركي را نيز همريشه با "كوKü " دانسته اند. كلمه كؤك توركي به شكل كوك و كوك كردن وارد زبان فارسي نيز شده است. مصدر كؤكله‌مه‌كKökləmək در تركي معاصر به معني آكورد كردن ساز و در تركي قديم (ديوان لغات ترك) به معاني محكم بستن و اصيل و غني شدن آمده است.


هايHAY : ترانه

در زبان تركي آزربايجاني، تركيبي به شكل "هاي-كوي Hay-Küy" و به معناي هياهو وجود دارد. (واژه هياهو در زبان فارسي خود محرف اين كلمه تركيبي تركي است: هياهو=هاياهوي=هاي+ا+هويHaya huy . مانند كلمه ديگر تركي در زبان فارسي پاياپاي=پاي+ا+پايPaya pay ). جزء دوم اين كلمه ويا هو-هوي از ريشه كويKüy ، به معني موسيقي است. جزء اول اين تركيب، يعني كلمه "هايHay " به معني ترانه اي كه از گلو و حنجره خوانده شود است. در زبان تركي آزربايجاني از همين ريشه كلمات، تركيبات و كاربردهاي زير وجود دارند: هايلاماقHaylamaq ، هاي- هارايHay haray ، هايلا گله‌ن، هويلا گئده‌رHayla gələn huyla gedər ، هايقيرماقHayqırmaq (-قير پسوند باستاني فعلساز در ارتباط با توليد صدا است، رد آن در مصادر زير ديده مي شود: چيغيرماق-قيغيرماق، باغيرماق، قيشقيرماق، آسقيرماق، اؤسكورمه‌ك، چاغيرماق-قاغيرماق، آلاقيرماق، فينقيرماق، آنقيرماق، فيشقيرماق، سومكورمه‌ك، پوسكورمه‌ك، ....) ؛

فرم كلمه هايHay در توركي شرقي قايQay به معني از حنجره آواز خواندن، آهنگي كه از حنجره خوانده شود است. از همين ريشه است "هايجي Haycı: خواننده (خاكاس)؛ قايچي Qayçı: اوزان مردمي كه با ساز موسوم به توپشور داستانهاي قهرماني را مي خواند (آلتاي)، كسي كه آهنگها را از حنجره و به همراه ساز قوپوز مي خواند (شور)؛ قايلاماقQaylamaq : از حنجره آواز خواندن (شور، تئلئوت، سيبري)، هايلاماقHaylamaq : از حنجره خواندن (خاكاس)، قايداماقQaydamaq : از حنجره خواندن (آلتاي)؛ و كلمات قاييمQayım به معني مسابقه آهنگ و قاييرماQayırma به معني نقرات در آهنگ (قزاقي). معادل اين دو كلمه اخير در تركي آزربايجان هاييمHayım (مسابقه آهنگ) و هاييرماHayırma (نقرات) است.

همچنين در سواحل جنوب شرقي درياي سياه و بخشهاي آزربايجاني تركيه اصطلاحي مربوط به موسيقي به شكل قايداQayda وجود دارد كه عده اي آنرا در ارتباط با كلمه هاي-قاي مذكور دانسته اند. قايدا در ميان توركمانان يؤروك آناتولي به معني كوك آلت موسيقي؛ و در حوالي درياي سياه، ايكيزدره، ماچكا، شيران، سورمه‌نه، شالپازاري، تيرابزون،... به معني آهنگ، ترانه، ملودي، نغمه و مقام است. از همين ريشه است تركيبات قايدايا اويماقQaydaya uymaq ، قايدادان گئتمه‌كQaydadan getmək (پيروي از ريتم ترانه)، قايدا توتدوروب گئتمه‌كQayda tutdurub getmək (هنگام راه رفتن باصداي بلند آوازهاي شاد خواندن)، قايداسيندا سؤيله‌مه‌كQaydasına söyləmək (ترانه را بر اساس قوانين آن خواندن)، قايدايي پوزماقQaydayı pozmaq (خواندن ترانه خارج از قاعده)،....

ييرYIR : آواز

در تركي معاصر كلمه "ييرYır " به معني آواز است، در توركي قديم "اير، ييرIr, Yır, Yir, İr " به معاني نغمه، هوا (دستگاه)، شعر، آهنگ، ترانه و در بعضي موارد به معني غزل و شكل نظم، و مصدر ييرلاماقYırlamaq, Irlamaq به معني با نغمه خواندن، تغني، آهنگ خواندن، شعرخواني، آواز و ترانه خواني، آهنگ را با مقامات خواندن (اول يير ييرلاديOl yır yırladı ، او آواز خواند) بكار رفته است. مصادر اين كلمه "ييرلاماقYırlamaq " و "ييراماقYıramaq " است. از همين ريشه است "ييراغوYırağu " (آوازخوان، نوازنده، خواننده)، "ييرلاييشYırlayış " (طرز و اصول تغني و آوازخواني)، "ييرلاييجيYırlayıcı " (آوازخوان، مغني، خواننده)، "ييرچيYırçı " (كسي كه يير مي خواند)، "يير قوشماقYır qoşmaq " (سرودن منظومه و شعر). در لهجه تركي قاشقايها از دياسپوراي تركان آزربايجاني در جنوب ايران، كلمه "ييرYır " به معني شعر و شعر آهنگ، "ييرچيYırçı " به معني شاعر و "ييرماقYırmaq " به معني سرودن شعر بكار برده مي شود.

همچنين در تركي قديم مصدري به شكل اورلاماقOrlamaq – ،Urlamaq – اوريلارماق Urılamaq به معني همخواني وجود دارد. عده اي اين كلمه را همريشه با اير-يير مذكور دانسته اند. امروز در تركي مدرن "اورلاماقOrlamaq " به معني باهم آواز خواندن، "اورلاشيOrlaşı " به معني همخواني و "اورOr " به معني گروه كر است.

فرم اين كلمه در توركي مدرن يير، اير (اويغور، كامان، بارابان، سويوني، كويبال، چاغاتاي، شاقاي، آزربايجان، آناتولي) و در توركي شرقي به شكل "جير"-"چئر" است: "جيراو" (قازاق، قاراقالپاق)، "جير"، "جيرو" (قازان، قيرقيزي). باشقورتها هنرمنداني كه داستانهاي ملي شان را تصنيف و اجرا مي كنند "ييراو"-"ژيراو" مي نامند. همچنين در اويغوري مصادري به شكل "چار" (صدا كردن)، "چارقولاماق" (آواز خواندن) وجود دارد. در ميان قزاقها و از جمله قزاقهاي ساكن در ايران، "جار جار" و يا "يار يار" ترانه اي است كه در زمان استقبال از عروس توسط شاعر آوازخوان با دومبرا (نوعي دوتار توركي) به عنوان خوش آمد گوئي در جمع مهمانان اجرا مي شود. در زبان سومري نيز كلمه اي به شكل "سير" موجود و به معني آوازخواني بوده است. با حركت از اين نقطه، عده اي كلمه "شارقي" در تركيه را نيز از منشا توركي دانسته و آنرا با كلمات "سور"-"سير" در سومري، و "سار" در شور، تئلئوت، قيرقيزي به معني آهنگ و ترانه، و "سارناماق" در توركي قارائيم به معني آواز خواندن پيوند داده اند (هر چند اكثريت ريشه شناسان شارقي را كلمه اي عربي و محرف شرقي دانسته اند).

در زبان تركي مصدر ديگري به شكل اؤتمه‌كÖtmək به معني خواندن انسان و ديگر جانداران وجود دارد كه بويژه در مورد آوازخواني پرندگان بكار مي رود. اين مصدر همچنين به معني درآمدن صداي سازهاي بادي است.

قوشوقQOŞUQ : شعر

در توركي يكي از معاني مصدر "قوشماقQoşmaq "، سرودن و خواندن سروده ها است. (اول يير قوشدوOl yır qoşdu ، او غزل سرود؛ يير قوشولدوYır qoşuldu منظومه سروده شد). در ازبكي امروز "قوشوقQoşuq " نوعي آهنگ در باره امور روزمره و "قوشوقچوQoşuqçu " به معني خواننده است. از همين ريشه است كلمه "قوشانQoşan " به معني سراينده و "قوشوقQoşuq " به معني شعر و قوشانتيQoşantı در توركي مدرن به معني مقاله. عده اي "قوشان" را همريشه با "قوسانQosan "-"اوسانOsan "-"اوزانOzan " در توركي باستان به معني سراينده و خواننده مردمي دانسته اند. در تركي معاصر آزربايجان، "قوشانQoşan " به معني سراينده و "قوشارQoşar " به معني شاعر (مانند "يازارYazar " به معني نويسنده)، "قوشوقQoşuq " به معني شعر، (عمدتا عروضي)، "قوشقوQoşqu " به معني شعر (عمدتا هجائي)، "قوشاقQoşaq " به معني منظومه و پوئما (و "آييتيمAyıtım " به معني سرود، آييتيشAyıtış به معني مشاعره) است.

باغدار BAĞDAR: آهنگساز

در تركي مدرن مصدر باغداماقBağdamaq (در تركيه گاها به شكل باداماق تلفظ مي شود) به معني آهنگ سازي، سرودن و تصنيف قطعه موسيقي بكار مي رود. (از ريشه باغBağ ، مانند آلAl –آلداماقAldamaq فريب دادن، اونÜn –اونده‌مه‌ك Ündəmək اذان گفتن). از معاني ديگر باغداماق، در هم پيچيدن، چند چيز را پس از درهم كردنشان به هم بستن، وضعيت را به حالت معضلي غيرقابل حل در آوردن، پا روي پا انداختن، درشت و ناجور دوختن مي باشد. از همين ريشه است باغداBağda (قطعه موسيقي)، باغدارBağdar (آهنگساز)، باغداشيقBağdaşıq (متجانس)، باغداشيمBağdaşım (تجانس)، باغداشماBağdaşma (امتزاج)، باغداشديرماقBağdaşdırmaq ، باغدالاماقBağdalamaq ، باغدا آتماقBağda atmaq (در ورزش كشتي)، باغداشماقBağdaşmaq نوعي نشتن (پاي چپ بر ران راست، پاي راست بر ران چپ).

بيييBİYİ : رقص

كلمه بيييBiyi در زبان توركي به معني رقص است. فرمهاي قديمي اين كلمه بؤديك Bödig، بوديك Büdik از مصدر بوديمه‌كBüdimək ، بؤديمه‌كBödimək ، بيديمه‌كBidimək ، بوديمه‌كBudimək ، بئييمه‌كBeyimək –بيييمه‌كBiyimək (كومان)، بئيمه‌كBeymək (قيپچاق) به معني رقصيدن، دانس كردن مي باشد. مشتقات ديگر اين مصدر در توركي قديم عبارتند از بوديشمه‌كBüdişmək (باهم رقصيدن)، بوديتمه‌كBüditmək (رقصاندن). شكل مدرن مصدر بوديمه‌ك با تبديل "د" به "ي"، "بيييمه‌ك" Biyimək است. در لهجه و زبانهاي گوناگون توركي مشتقات و تركيبات مختلف اين مصدر بكار ميروند: بيييمه‌كBiyimək ، بئيينمه‌كBeyinmək ، بييله‌مه‌كBiyləmək (قرقيزي)، بيله‌مه‌كBiləmək (قزاقي)، بؤديمه‌كBödimək (خاكاس)، بيييوBiyiv (باشقورت)، بييBiy (قازاق، قيرقيز)، بييوBiyü (تاتار).

كلمه ديگري كه در تركي معاصر و به طور گسترده اي براي ايفاي مفهوم رقص بكار مي رود، كلمه "اويونOyun " است كه هم به معني رقص و هم به معني هر نوع بازي (كودكانه، تفريحي، نمايشي، مسابقه اي، ..) مي باشد. كلمه اويون و فرم قديمي آن اويوق Oyuq (رقص، دانس، موزيك، تفريح)، از ريشه اويماق Oymaq به معني رقصيدن، جهيدن و پريدن، سرگرمي در اوقات بيكاري مشتق شده است. از همين ريشه است اويما ارOyma ər (در تركي باستان، به معني بازيگر)، اويناماقOynamaq ، اويناشOynaş ، اويالاماقOyalamaq (سرگرم كردن)، اويونجاقOyuncaq (بازيچه، اسباب بازي) و اويونجOyunc (رقص).

در زبان و لهجه هاي گوناگون توركي قديم علاوه بر اويون (رقص، تفريح)، كلمات بسيار ديگري به معني رقص و يا انواع گوناگون آن بكار رفته اند. برخي از آنها كه بعضي علاوه بر رقص، معاني ديگري از قبيل تفريح و ضيافت و ... نيز دارند عبارتند از: تالپيماق Talpımaq (به معاني تموج، به اهتزاز در آوردن، پريدن و ايستادن، حس، برخوردن)، تالبيماق Talbımaq (تئلئوت خارزم)، تالابيماق Talabımaq (عثماني)، تالابيماق Talabımaq، تالبيماق Talbımaq، تاببالاتماق Tabbalatmaq، اؤگرونچ Ögrünç (سئوينج)، اؤگرونچوله‌مه‌ك Ögrünçülәmәk، ييرقاماق Yırqamaq (يئرينده‌ن اويناماق، ساللانماق، حره‌كه‌ت ائتديرمه‌ك)، جيرقاماق Cırqamaq، ايرقالIrqal (شؤله‌ن)، منگيله‌تمه‌ك Meñilətmək، سورمه‌ك Sürmək (اين كلمه در معني ضيافت و جشن وارد زبان فارسي نيز شده است. در تركيبات چهارشنبه سوري، سور دادن، ...)، چوغيماق Çoğımaq، قوتروشماق Qutruşmaq، ايلينچوله‌مه‌ك İlinçülәmək، شه‌وه‌كه Şәvәkә، جورجونا Curcuna، سونگوكليچ Süñükliç، توقورجون Toqurcun، سالماقSalmaq ، گنجه‌رGәncәr ، ...

در آزربايجان و ايران انواع گوناگون رقصهاي ملي تركي مانند بارBar (آراز باريAraz barı ،...) هالايHalay (قاشقاي هالاييQaşqay Halayı ، شاهي سئوه‌ن هالاييŞahısevən Halayı ، ...) وجود دارند. هالاي رقص ملي مشترك بين تركهاي تركيه، آزربايجان و جنوب ايران است (برخي هالاي را از ريشه كلمه بيزانسي-لاتيني آلاي دانسته اند). كلمه ديگري كه در آزربايجان براي رقص و يا نوعي از آن بكار مي رود تيرينقيTırınqı است كه به معني نوعي رقص تك نفره، رقص به معناي اعم و يا نوعي موسيقي رقص مي باشد (ايريشلي، بايبورت، ساري قاميش، قارس، آرپاچاي...)؛ از هم ريشه است تيرينگاTırınqa (بشكن)؛ تيرينگهTiringə : به معني هوعي موسيقي پرتحرك رقص، اويناق هاواسي (دوعا، تيرينگه، ترانه قاريشدي بيربيرينه)، آواز، ترانه؛ و تئرينقTerinq به معني طنين، صداي جيرينگ، وزوز (ديوان، لغات ترك، تركي قديم)؛ مرتبط با تيگي سومري؟.


با توجه به آنچه گفته شد، تخصيص كلمه اويونOyun براي هر نوع بازي-معادل Play, Game انگليسي (مصدر اويناماقOynamaq ، بازي كردن؛ اويونچوOyunçu = بازيكن مسابقه؛ اوينامانOynaman = بازيگر، هنرپيشه)؛ بيييBiyi براي رقص معادل Dance انگليسي (مصدر بيييمه‌كBiyimək = رقصيدن؛ بيييتمه‌ك Biyitmək= رقصاندن؛ بيييشمه‌كBiyişmək = باهم رقصيدن؛ بيييچيBiyiçi = رقاص)؛ تالپيTalpı براي باله (مصدر تالپيماقTalpımaq = اجراي رقص باله كردن؛ تالپيچيTalpıçı = بالرين) و سورSür به معني فستيوال پيشنهاد شده است.

چند كلمه تركي در باره موسيقي و فرهنگ موسيقيائي

آداب، تربيت: گؤرگوGörgü
آكورد كردن: كؤكله‌مه‌كKökləmək
آكورد، پرده: كؤكKök
آكوستيك: يانقي بيليمYanqı bilim ، سس داغيليمSəs dağılım
آلت موسيقي، ابزار: چالقي Çalqı چالينجاقÇalıncaq
آلگرو: قيبراقQıbraq
آهنگ هاي ليريك بزرگ، آهنگ مدرن: آشولا Aşula
آهنگ: اويومUyum
آهنگساز: باغدارBağdar
آوا: بانگBañ ، بانBan : (بانلاماقBanlamaq ، بان بانلاماقBan banlamaq )
آواز خواندن: ييرلاماق Yırlamaq، ييراماق Yıramaq، اؤتمه‌ك Ötmək (با صداي زير)، هايلاماقHaylamaq (از حنجره)
آواز: يير Yır
آوازخواني: ييرلاييشYırlayış
اپرا: ييراماجYıramac (-ماجmac و يا –پاچpaç پسوند بازي-نمايش است، كوتاه و محرف پسوند ماجاmaca )
ادبي: گؤركولGörkül
ادبيات غرب: باتي گؤرك سؤزوBatı Görksözü
ادبيات كلاسيك: كؤكله‌شيك گؤرك سؤزKökləşik Görksöz
ادبيات: گؤرك سؤزGörksöz
اديب برجسته: سئچگين گؤركولچوSeçgin Görkülçü
اديب: گؤركولچوGörkülçü
ارتجالي: دوغاچلاماDoğaçlama
اركستر مجلسي: اودا كويه‌شگه‌سيOda küyəşgəsi
اركستر: كويه‌شگهKüyəşgə
استتيزم: گؤركGörk
استتيك، زيبا: گؤركلو Görklü
انسترومانتاسيون: چالقيلاماÇalqılama ، چالقي بيليمÇalqıbilim
انسترومئنتال: چالقيسالÇalqısal
بازيگر تئاتر: يانسيدارYansıdar
بالرين: تالپيچيTalpıçı ، تالپار Talpar
باله: تالپي Talpı
بلندگو: سس ايريلده‌رSəs irildər
پانتوميم، نمايش ايمائي: تومپاجTumpaç (-ماجmac و يا –پاچpaç پسوند بازي-نمايش است)، توم اويونTumoyun ، توم گؤسته‌ريسيTum göstərisi (از مصدر تومماقTummaq )
پرده موسيقي، آكورد: كؤك Kök
تار (ساز): تئلليTelli
تراژدي: بوزلاماBozlama
ترانه خواني: هايلاماHaylama
ترانه: هايHay
تصنيف كردن، آهنگسازي: باغداماقBağdamaq
تصنيف: باغدا Bağda
تفريح كردن: ائيله‌نمه‌كEylənmək
تفريح، سرگرمي: ائيله‌نجهEyləncə
تك نوازي: تك كويلوTəkküylü
تمپو: ديزه مDizəm
تمدن، مدنيت: اويقارليقUyqarlıq
تون، لحن: تينيTını
تئاتر: يانسيماجYansımac (-ماجmac و يا –پاچpaç پسوند بازي-نمايش است)، يانسيلYansıl
چندنوازي: چوخ كويلوÇoxküylü
خواننده: هايچيHayçı ، هايلارHaylar
دراكه: آنلاقAnlaq ، قاناجاقQanacaq
دوتار: قوشاتئلليQoşatelli
دوئت: ايكيلİkil
رسيتال: كويله‌تي Küyləti
رقاص: بيييچيBiyiçi ، بييه‌رBiyər
رقص: بييي Biyi
رقصيدن: بيييمه‌ك Biyimək، بييله‌مه‌كBiyləmək ، بيييشمه‌كBiyişmək (با هم رقصيدن)
رل، نقش (بازيگري): اوينام Oynam
ريتم: تارتيمTartım
زيبائي شناسي: گؤرك بيليمGörkbilim
ژانر ادبي: گؤركول چئشينGörkül çeşin
ژانر: چئشينÇeşin
ساز آشيقي-باخشي: قوپوزQopuz ، چؤگورÇögür
ساز بادي نظامي: بوروBoru (بورقوBurqu ) (كوراوغلو بوروسو، عوثمانلي بوروسو)
ساز بادي: پوفله‌مه‌ليPüfləməli ، اؤتدورمه‌ليÖtdürməli
سبك، اسلوب، طرز: بيچه‌مBiçəm
سراينده: قوشانQoşan
سرود ديني، الهي: تانريدامTanrıdam
سرود ملي: اولوسال آييتيمUlusal ayıtım
سرود: آييتيمAyıtım
سرودن: قوشماقQoşmaq
سروده: قوشقوQoşqu
سه تار: اوچ تئلليÜçtelli
سوپرانو: اؤته‌رÖtər
سوليست: ييراغوYırağu
شاعر: قوشار Qoşar، قوشوقچوQoşuqçu
شاعرانه: قوشارجاQoşarca ،
شعر تركي (نوعي قالب شعر آشيقي): قوشماQoşma
شعر معاصر: ديزه‌له‌كDizələk
شعر: قوشوقQoşuq
شعرگونه: قوشاريمتيلQoşarımtıl ، قوشارسيQoşarsı
شعرواژه: سيجير Sicir، سيجيرله‌مهSicirləmə (صورت اوليه ادبي كه نه هنوز به مفهوم امروزي شعر و نه به مفهوم امروزي نثر است).
صدا (معادل Sound): سسSəs
صدا (واضح و روشن): آواردAvard
صداي جانداران (معادل Voice): اؤتومÖtüm
صنايع ظريفه: اينجه اوزلوقلارİncə Uzluqlar
فراخوان: آواواAvava (در اصل صداي فراخوان جهت جمع شدن براي بازي پس از برداشت خرمن)
فرهنگ: اكينج Əkinc
فستيوال موسيقي: كوي سوروKüy sürü
فستيوال: سورSür ، سورول Sürül
قطعه آوازي: ييرال تيكهYıral tikə
قطعه سازي: چالقيسال تيكهÇalqısal tikə
قطعه، پارچه: تيكهTikə
كر خواني: اورلامOrlama ، اورلاشيOrlaşı
كر، خورو: اورOr
كليد: آچارAçar
كمدي موزيكال: كويه‌ل گولدوروKüyəl güldürü
كنسرت: كويله‌شيKüyləşi ، كويه‌نتيKüyənti
كنسرواتوار، دانشكده موسيقي: كوي يوردKüyyurd
مارش: سوييريSüyırı
مسابقه آهنگ و ترانه: هاييمHayım
مشاعره: آييتيشAyıtış
مصراع: ديزهDizə
معرفت: ارده‌مƏrdəm
مغني، آوازخوان: ييرچي Yırçı، ييرلاييچي Yırlayıçı، ييرارYırar
مقاله: قوشانتيQoşantı
مقام (در موسيقي): اورنامOrnam
مقام (دولتي، اجتماعي): قونامQonam
ملودي: ازگيƏzgi
منظومه، پوئما: قوشاقQoşaq
موزيسين: كويچوKüyçü ، كويه‌مه‌نKüyəmən
موزيك راك: ساللار كويSallar Küy
موزيكال: كويه‌ل Küyəl
موسيقي اجرا كردن: كويه‌مه‌كKüyəmək ، كويله‌مه‌كKüyləmək
موسيقي آييني: تؤره‌سه‌ل كويTörəsəl küy
موسيقي بي كلام، انسترومنتال: چالقيسال كويÇalqısal küy
موسيقي پاپ: ائلگون كويElgün Küy
موسيقي سنتي: گله‌نه‌كسه‌ل كويGələnəksəl Küy
موسيقي شناسي: كوي بيليميKüybilimi
موسيقي علمي: بيليمسه‌ل كويBilimsəl Küy
موسيقي فولكلوريك: بودون كويBudun Küy
موسيقي كلاسيك: كؤكله‌شيك كويKökləşik Küy
موسيقي محلي: يئره‌ل كويYerəl Küy
موسيقي مدرن: يئنيجيل كويYenicil Küy
موسيقي معاصر: چاغداش كويÇağdaş Küy
موسيقي مقامي: اورنام كويOrnam Küy
موسيقي نظامي: سوكويSü Küy
موسيقي، موزيك: كوي Küy
موسيقيائي: كويسه‌لKüysəl
موسيقيدان: كويه‌ر Küyər
ميم: تومTum (از مصدر تومماقTummaq )
ميميست: تومچوTumçu
ندا (امداد و دادخواهي): هارايHaray
نغمه، آهنگ فولكوريك: توركوTürkü
نقرات: ييرلاشيمYırlaşım ، ييرلاشيYırlaşı ، هاييرماHayırma
نواختن آلت موسيقي (بادي): اؤتدورمه‌كÖtdürmək
نواختن آلت موسيقي: چالماقÇalmaq
نواختن سازهاي بادي نظامي: آغراتماقAğratmaq ، آغريلماقAğrılmaq
نواختن موسيقي (خودماني، غيرفرمال): كويله‌نتيKüylənti
نوازنده ساز آشيقي (بدون آواز) : قوپوزچو Qopuzçü، چؤگورچو Çögürçü
نوازنده: چالقيچي:Çalqıçı
نوشته ادبي: گؤركول يازيGörkül yazı
همخواني: اورلاماOrlama ، اورلاشماOrlaşma ، ييراشما Yıraşma
همنوازي كردن: كويه‌شمه‌كKüyəşmək
همنوازي، گروه نوازي: كويه‌شيمKüyəşim ، كويله‌شمه Küyləşmə، كويله‌شيمKüyləşim
هنر: اوزلوقUzluq
هنرپيشه: اوينامانOynaman
هنركده: اوزلوق يوردUzluqyurd
هنرمند: اوزلوUzlu ، اوزمانجUzmanc
هنرمندانه: اوزلوجاUzluca
هنرهاي زيبا: گؤزه‌ل اوزلوقلارGözəl uzluqlar ، گؤركلو اوزلوقلارGörklü uzluqlar
هنري: اوزلوقسالUzluqsal
وكال: ييرالYıral ، ييرسالYırsal
وكاليست: ييرامانYıraman

بوزلاقBozlaq : نوعي اوزون هاوا
سيجيرله‌مهSicirlәmә : پر طول و تفسير؛ پروده درازي، وراجي؛ قصيده.

گرچه‌يه‌هو!!!

Wednesday, December 05, 2007

خالق آرتيستي، اورمولو قاوالچي: يزدان نيك بخت

من اينسانلاري سئوينديره‌بيلديييمده‌ن سئوينجلي اولورام

اوخوياجاغينيز يازي، اورمولو قاوالچي يزدان عمي ايله فرداي ما يئدديجه‌لييينين (هفته نامه‌سينين) ياپديغي سؤيله‌شي اساسيندا حاضيرلانميشدير (سايي ۲۴۰ پنجشنبه ۱۵ آذر ماه ۱۳۸۶). بو سؤيله‌شينين اصلي توركجه اولسا دا، آدي گئچه‌ن قزئت اونون فارسجا چئويريسيني يايينلاميشدير. آشاغيداكي متن، يزدان عمي`نين بو موصاحيبه‌ده فارسجا ياييينلانان يانيتلارينين بيرله‌شديريلمه‌سي و بونون دا توركجه‌يه چئوريسينده‌ن اولوشور.

مئهران باهارلي



من يزدان نيك بخت`ه‌م. آتامين آدي حوسئين`دير. اورمولويام. جدله‌ريم ده اورمودورلار. من مئهديلقه‌ده‌م (مهدي القدم) يؤره‌سينده (محه‌ل.له‌سينده) دونيايا گلميشه‌م و اورادا بويا باشا چاتميشام. ايندي ايسه ائويم "ابوذر" اوراتيندادير (خييابانيندادير). آلتميش ياشيندايام و ائولي اولان بير اوغلوم واردير.

منيم گؤزله‌ريم كؤرپه چاغلاريمدان سورونلو ايدي و چتين ايشله‌ري گؤره‌بيلمه‌زديم. آتام يوخسول بير كيشي ايدي و بيز اؤيره‌نيم گؤره‌مه‌ديك و بو اوزده‌ن ده من يازار اوخور دئييله‌م.

من قيرخ ايلدير قهوه ائوله‌ري و گزيمليكله‌رده (پاركلاردا) يير (ترانه) اوخويورام. دئوريمده‌ن (اينقيلابدان) اؤنجه دويون تويلاريندا (جشن-ي عروسي) دا اوخويارديم. آنجاق دئوريمده‌ن سونرا يالنيز گزيمليك و يؤره‌له‌رده اوخويورام. من اوشاقليقدان آزه‌ربايجان ييرلارينا ايلگي دويارديم. بوگونه‌ده‌ك ده بو يوللا گئچينميشه‌م. ايلك كز منه نئجه يير اوخوماني، اورمو`دا آزه‌ربايجان كويونون (موسيقيسينين) اسكي اوزلولاريندان (هونه‌رمه‌ندله‌رينده‌ن) اولان "سلام دشتي" اؤيره‌تدي. او مني اؤزويله دويون تويلارينا گؤتوره‌ردي. او دؤنه‌مله‌ر منه ييرمي تومه‌ن ترگه (دستمزد) وئره‌رديله‌ر.

من آزه‌ربايجان ييرلارينا چوخ قولاق آسارام. منده اوستا آزه‌ربايجان ييرچيلاريندان (خانه‌نده‌له‌رينده‌ن) چوخ ساييدا اسكي كاسئتله‌ر واردير: حاجي بابا، تئيمور موصطافايئف، رشيد بئهبودوف، زئينه‌ب خانلارووا و.س.. آنجاق تانري يارليقاسين (آللاه رحمه‌ت ائيله‌سين) ، حاجي بابا`ني هاميدان چوخ سئوه‌رديم. او بؤيوك بير يالينيقدي (اينساندي). من آزه‌ربايجان سي دي`له‌رينده‌ن ده اؤيره‌نه‌ره‌م.

گئچميشده آراسيرا فارسجا "كوچه بازاري" ماهنيلاريني دا اوخويارديم. آنجاق اؤزوم توركجه يير سؤيله‌مه‌ني سئوه‌ره‌م، فارسجا ماهنيلاري چوخ سئومه‌م. من آزه‌ربايجان ماهنيلارينين وورقونويام. او دؤنه‌مده بيله فارسجا اوخومازديم.

بير سيرا گولدورو (فوكاهي) ييرلاريني اؤزوم باغداييب (تصنيف ائديب) اوخويارام. بو، ييري اوخودوغوم يئره باغليدير. قادينلارين اولدوغو اه‌يله‌شمه‌له‌رده (مجليسله‌رده) سايقينليغا آرتيقراق اؤنه‌م وئره‌ره‌م.

اوغلوم اوراتلاردا اينسانلارا ماهني اوخوماغيمدان دارقينج (راحاتسيز) اولماز. او، ايلك باشدان منيم ايشيمين گزيمليكله‌رده يير سؤيله‌مه‌ك اولدوغونو بيلير.

اؤزوم ده گزيمليك و اوراتلاردا يير سؤيله‌مه‌ك و اينسانلارين منه آقچا (پول) وئرمه‌سينده‌ن يا دا منيمله شوخلوق ائيله‌مه‌سينده‌ن كسينليكله دارقينج اولمام. بيرينجيسي، بو منيم ايشيمدير. ايكينجيسي، من اينسانلارين منيم يير سؤيله‌مه‌مده‌ن سئوينديكله‌ريني گؤروره‌م، من ده اونلاري سئوينديره‌بيلدييمده‌ن سئوينجلي اولورام. يالنيز، بير سيرا گنجله‌ر منيمله اويقونسوز شوخلوقلار ائده‌رله‌ر. من اونلارا دا دؤزوملو داورانارام، چونكو نه ده اولسا، اونلار گنجديرله‌ر.

من ده اؤز پاييما گؤره، آزه‌ربايجان`ين اكينجي (فرهه‌نگي) اوغروندا امه‌ك وئريره‌م. آنجاق ايندييه‌ده‌ك اركله‌ت (دئوله‌ت) و اكينج اؤزده‌كله‌رينده‌ن (مركه‌زله‌رينده‌ن) هئچ بير كؤمه‌ك آلماميشام. ذاته‌ن اونلار بيزله‌ري به‌يه‌نمه‌زله‌ر بيله. بوگونه‌جه‌ن ده اركله‌ته باغلي هئچ كيمسه‌نين، منيم اؤلوب قالديغيمي سوردوغو اولماميشدير.

من كيمسه‌ده‌ن كؤمه‌ك گؤزله‌ميره‌م. آنجاق منيم گؤروتومو (عكسيمي) اؤز گونده‌لييينيزده (روزنامه‌نيزده) چاپ ائده‌جه‌كسه‌نيز، كسين منده‌ن گؤزه‌ل بير گؤروت سالين و گونده‌لييينيزده‌ن بير نوسخه‌سيني منه ده وئرين.

---------------------------------
Xalq artisti Urmulu qavalçı Yəzdan Nikbəxt

Oxuyacağınız yazı, Urmulu qavalçı Yəzdan Əmi ilə Fərdaye Ma yeddicəliyinin (həftənaməsinin) yapdığı söyləşi əsasında hazırlanmışdır (sayı 240 pəncşənbə 15 azər mah 1386). Bu söyləşinin əsli Türkcə olsa da, adı geçən qəzet onun Farsca çevirisini yayınlamışdır. Aşağıdakı mətn Yəzdan Əmi’nin bu musahibədə Farsca yayınlanan yanıtlarının birləşdirilməsi və bunun da Türkcəyə çevirisindən oluşur. Mehran Baharlı

Xalq artisti Urmulu qavalçı Yəzdan Nikbəxt

Mən Yəzdan Nikbəxt’əm. Atamın adı Hüseyn’dir. Urmuluyam. Cədlərim də Urmuludurlar. Mən Mehdilqədəm yörəsində (məhəlləsində) dünyaya gəlmişəm və orada boya başa çatmışam. İndi isə evim Əbuzər uratındadır (xiyabanındadır). Altmış yaşındayam və evli olan bir oğlum vardır.

Mənim gözlərim körpə çağlarımdan sorunlu idi və çətin işləri görəbilməzdim. Atam yoxsul bir kişi idi və biz öyrənim görəmədik və bu üzdən də mən yazar oxur deyiləm.

Mən qırx ildir qəhvəevləri və gəzimliklərdə (parklarda) yır (təranə) oxuyuram. Devrimdən (inqilabdan) öncə düyün toylarında (cəşn-i ərusilərdə) da oxuyardım. Ancaq devrimdən sonra yanlız gəzimlik və yörələrdə oxuyuram. Mən uşaqlıqdan Azərbaycan yırlarına ilgi duyardım. Bugünədək də bu yoldan geçinmişəm. İlk kəz mənə necə yır oxumanı Urmu’da Azərbaycan küyünün (musiqisinin) əski uzlularından (hünərməndlərindən) olan “Səlam Dəşti” öyrətdi. O məni özüylə düyün toylarına götürərdi. O dönəmlər mənə yirmi tümən tərgə (dəstmüzd) verərdilər.

Mən Azərbaycan yırlarına çox qulaq asaram. Məndə usta Azərbaycan yırçılarından (xanəndələrindən) çox sayıda əski kasetlər vardır. Hacı Baba, Teymur Mustafayev, Rəşid Behbudov, Zeynəb Xanlarova, vs. Ancaq Tanrı yarlıqasın, Hacı Baba’nı hamıdan çox sevərdim. O böyük bir yalınıqdı (insandı). Mən Azərbaycan CDlərindən də öyrənərəm.

Geçmişdə arasıra Farsa “kuçe bazari” mahnılarını da oxuyardım. Ancaq özüm Türkcə yır söyləməni sevərəm. Farsca mahnıları çox sevməm. Mən Azərbaycan mahnılarının vurqunuyam. O dönəmdə bilə Farsca oxumazdım.

Bir sıra güldürü (fukahi) yırları özüm bağdayıb (təsnif edib) oxuyaram. Bu, oxuduğum yerə bağlıdır. Qadınların olduğu əyləşmələrdə (məclislərdə) sayqınlığa artıqraq önəm verərəm.

Oğlum uratlarda insanlara mahnı oxumağımdan darqınc (rahatsız) olmaz. O ilk başdan mənim işimin gəzimliklərdə yır söyləmək olduğunu bilir.

Özüm də gəzimlik və uratlarda yır söyləmək və insanların mənə aqça (pul) verməsindən ya da mənimlə şuxluq eyləməsindən kəsinliklə darqınc olmam. Birincisi bu mənim işimdir. İkincisi mən insanların mənim yır söyləməmdən sevindiklərini görürəm, mən də onları sevindirəbildiyimdən sevincli oluram. Yalnız bir sıra gənclər mənimlə uyqunsuz şuxluqlar edərlər. Mən onlara da dözümlü davranaram, çünkü nə də olsa onlar gəncdirlər.

Mən də öz payıma görə Azərbaycan əkinci (fərhəngi) uğrunda əmək verirəm. Ancaq indiyədək ərklət (devlət) və əkinc özdəklərindən (mərkəzlərindən) heç bir kömək almamışam. Zatən onlar bizləri bəyənməzlər bilə. Bugünəcən də ərklətə bağlı heç kimsənin mənim ölüb qaldığımı sorduğu olmamışdır.

Mən kimsədən kömək gözləmirəm. Ancaq mənim görütümü (əksimi) öz gündəliyinizdə (ruznamənizdə) çap edəcəksəniz, kəsin məndən gözəl bir görüt salın və gündəliyinizdən bir nüsxəsini mənə də verin.

Tuesday, November 27, 2007



گونئي آزربايجان Güney Azərbaycan آزربايجان جنوبي

رقص-Biyi بييي



بايرامليق-تبريز´ين آراز قوروپو



تورك و آزربايجان كويو حاققيندا يابانجي ديللرده يازيلار
موسيقي ترك و آزربايجاني- به زبانهاي خارجي



شیخ صفی الدین اورموی پدر موسیقی آذربایجان
سه مكتب موسيقي تركي خراسان
اورمولو یزدان قاوالچی
پرونده ای برای رجب ابراهیمی(فرهاد)، پرکارترین ترانه سرای آذربایجان
رجب ابراهیمی: دیدار با یک غول مهربان
برگزاري مراسم ختم حبيب اله خان گرگين پور
موسیقی و حکیم قشقایی
«موسيقي خلق ترك در ايران :موسيقي قشقايي»
فرود از زبان فرود
گفتگو با محمد حسين كيانى خواننده نامى ايل قشقائى
"فرود گرگين پور- راوى موسيقى و فرهنگ تركى "
موسيقى تركهاى (آزربايجانى) جنوب ايران: موسيقي تركهاى قشقايي



تورك و آزربايجان بيييسي حاققيندا توركجه يازيلار
رقص ترك و آزربايجان- به زبان تركي



Alay ve Halay: TÜRK HALK OYUNLARI KATALOĞU
رقصلرين آذربايجان خالقينين اینكیشافيندا رولو
شاهسون هالايلاري
Halay Oyunları



تورك و آزربايجان بيييسي حاققيندا يابانجي ديللرده يازيلار
رقص ترك و آزربايجان- به زبانهاي خارجي



بازی هلی در ایل قشقائی
Halay (Central Anatolia)
هالاي ( هلي)

Monday, November 19, 2007




افشار يورد، خوراسان قوزئيي- Afşar Yurd Xorasanın Quzeyi -شمال خراسان، افشار يورد


توركولر -Türkülər- ترانه هاي مردمي



استاد حاج قربان سلیمانی (قربان بخشی) (Haj Qurban Solimani)



تركى-فارسى ٥:٠٧
گٶزه ل- ٠:٤٠
زاهيد- ٠:٣٧

گرايلي- ٤:٤٦ Rapidshare
جبار- ٧:٣٧ Rapidshare
تجنيس- ٣:٥١ Rapidshare
زارنجي حسين يار- ٣:٣٧ Rapidshare
ذوالفقاري- ٥:٢٨ Rapidshare
شاه ختائي- ٤:٢٥ Rapidshare
جعفر قلي- ٥:٠٣ Rapidshare
دوشورمه نادير يولو- ٤:٠٦ Rapidshare
باش حسين يار- ٦:٤٣ Rapidshare



سي دي آليمي- خريد سي دي: Music of the Bards From Iran
سي دي آليمي- خريد سي دي: استاد حاج قربان سليماني



استاد حاج حسین یگانه (کربلایی حسین) (Haj Hossin Yeganeh)



گلين بيله ر، قيز نه بيله ر
قطعه اى از موسيقى مقامى تركى- خراسانى ٤:٢٩
دوست محمد آی جمال- ٠:٤١
گل بلبل- ٠:٣١
زارنجي- ٠:٣٧
يير- بير- ٤:٢٩ Rapidshare
يير- ايكي- ٥:٠٧ Rapidshare



سي دي آليمي- خريد سي دي: استاد محمد حسين يگانه



آی محمد یوسفی


چرخ-و فلك- ١:١٠

استاد حمراه (ائمراه) گل افروزگلیانی


هراي- ١:١٨

حسين ربيعى


افروز پري- ١:١٠

سید حسن قدرتی


اینجتمه- ١:٠٤

براتعلى يگانه


نادريولي- ١:٠٠

حسين ولى‌نژاد


كليسا- ١:٠٤

استاد غلامحسين افکارى


زاهيد-١:٤٠

عیسی قلی‌پور


غريب- ١:٢٨

علی غلامرضایی آلمه‌جوغی


زاهد- ٠:٣٨





سي دي آليمي- خريد سي دي: Bards of Khorassan



آفشار يورد -قوزئي خوراسان Afşar Yurd Xorasanın Quzeyi شمال خراسان-افشار يورد)

سسلر و قوشاقلار - Səslər və Qoşaqlar صدا و منظومه ها






(منظومه) ياد اولسون قوشاغي: بوجنورد-علی اکبر سراج اکبری١٤:٥٨ Rapidshare





قاشقاي يورد -Qaşqay Yurd قشقايستان

ييرلار-Yırlar ترانه ها




حيدربابا-قشقايى توركيسى-اوخويان اصغر كريمى




آنام Anam




بيز گلميشه ك آپاراق سيزين باغين گولونو Biz Gəlmişək Aparaq Siziñ Bağıñ Gülünüتهران




گٶيده گزه ن اوچ دورنالار Göydə Gəzən Üç Durnalar




سحر وقتي گيرديم باغا Səhər Vəqti Girdim Bağaشهرضا




علی سروآزاد: داش ایر کل




هلاکو جهان پور: يير




امين آقائي



مروارید داقه (مورواريد داغي)


شاعر و گوینده: شهریار خلیلی از طایفه شش بلوکی
نوازنده: مرتضوی

مروارید داقه (مورواريد داغي)- بير
مروارید داقه (مورواريد داغي)- ايكي
مروارید داقه (مورواريد داغي)- اوچ

کوه مروارید در شمال آباده و شرق سمیرم واقع است و سرحد طایفه شش بلوکی هاست.



لشکر قرخلونره ای

Mohsen Rajaei محسن رجائي

بير:
ايكي:
اوچ:
دٶرد:
بئش: آنا
آلتي: ناشكر
يئددي: خوزستان



WMA چئشيدلي ييرلار

بير
ايكي
اوچ
دٶرد
بئش
آلتي
يئتدي
سككيز
واريميشVarımış
قوناق اولدومQonaq oldum
سلام وئردينگSəlam Verdiñ
Homey Halayهومئي هالاي
موبارك گئجه ديرMubarək Gejcədir
وييولونViyolon
بويان كيمدير اويان كيمBuyan kimdir oyan kim
يوسئف-ي خوسروYusefi Xosro
قييامتQiyamət
دونياDünya
ده ييرمانDəyirman
آرزومArzım



AAC Audio چئشيدلي ييرلار

بير
ايكي
اوچ
دٶرد
بئش
آلتي
يئددي
سككيز
دوققوز
اون





سي دي آليمي- خريد سي دي: اوجاداغلار- موسیقی قشقایی
سي دي آليمي- خريد سي دي: Robyn's field recordings of Qashqai folk music